جین یونگ 🌸
توی جام تکونی خوردم و چشمام رو باز کردم مارک کنارم روی تخت نشسته بود و با انگشتای دستم بازی میکرد سمتم برگشت و لبخند زد
_بیدار شدی؟
مارک❤
لبخندی رو لباش اومد هومی کشید سرمو سمتش خم کردم و لباشو بوسیدم
_کار خوبی کردی چون ممکنه شب خوابت نبره تازه هیچی هم نخوردی معدت درد نمیکنه؟
_نه خوبه
با شنیدن صداش که به خاطر خواب کلفت شده بود دلم لرزید دستشو کشیدم و بلندش کردم گونه ام رو بوسید
_چرا حالا اینجا نشسته بودی؟
_بعد اینکه غذامو خوردم فورا برگشتم بالا پیش تو نمیخوام یه لحظه هم ازت دور باشم
_اخه چرا تو اینقد لجبازی بچه بهت که گفتم شوخی بود داری کار میکنی دیگه باهات شوخی نکنما
_اولا که ما همسنیم دوما من کاری به حرف تو ندارم خودم دلم نمیخواد ازت دور باشم حالا هم پاشو بریم باید غذا بخوری
از جاش بلند شد و سرم رو بوسید
_چشم هرچی بانی کوچولوم بگه
خندیدم توی دلم قند اب میشد با هم از پله ها پایین اومدیم و مستقیم رفتیم پشت میز نهار خوری
خدمتکار غذا هارو اورد و روی میز چید و جین یونگ شروع به خوردن کرد و من با لذت نگاش کردم
_نمیخوری تو؟
_نه من غذا خوردم گشنم نیست
سرشو تکون داد و چند ثانیه سکوت شد
_ خب حالا برنامه ات برای روزای اینده امون چیه بانی؟
_فردا که مراسمه هیچی ولی پس فردا بریم ساحل؟
_من از ساحل و دریا اصلا خوشم نمیادا
چشمام رو مظلوم و لبام رو اویزون کردم استینشو گرفتم و یکم تکون دادم
_ولی من خیلی دوست دارم نمیشه بریم؟به خاطر من؟
یکی از ابرو هاشو بالا انداخت و بهم نگاه کرد
_حق انتخابی ندارم الان مثلا من میتونم به این قیافه نه بگم؟
خندیدم
_این ینی اره؟
_اوهوم
سمتش خم شدم و گونه اش رو بوسیدم اونم خندید
_عکس العملات نسبت به سئول خیلی شدید تر شده
_اخه خیلی خوشحالمم~~~~
بهم لبخند زد و یهو قیافه ی جدی به خودش گرفت
_فقط من نگران یه چیزم مارک؟

YOU ARE READING
worship
רומנטיקה👬 کاپل: جینمارک 🌻 ژانر: رمنس.درام.اسمات ################# با ذوق و کنجکاوی خودشو کنار جین یونگ رسوند میتونست ببینه که چقدر خسته اس اما بازم فوق العاده به نظر میرسید _ممنونم که قبول کردی یه مدت پیشت بمونم _مطمئن باش اگه دست من بود هیچ وقت همچین...