part 29

638 132 39
                                    

مارک🌸

چشمام رو باز کردم توی بغل جین یونگ بودم با خوابالودگی لبخند زدم حس معرکه ایی داشتم دیشب بعد از کلی حرف زدن و بغل کردن خوابیدیم 

یکم از جین دور شدم دستمو زیر سرم گذاشتم و به صورتش خیره شدم باورم نمیشه جین یونگ مال منه همه ی اون سختیا ارزشش رو داشت اون بهترینه توی جاش تکونی  خورد و چشماشو اروم باز کرد

لبخندی زدم

_صبح بخیر

سمتم خم شد و لبام رو سطحی بوسید و دوباره سرجاش برگشت

_صبح تو هم بخیر زندگیم

با صدایی که به خاطر خواب کلفت شده بود گفت و قلبم رو لرزوند

_بیدارت کردم؟

_وقتی با اون چشمای خوشگلت بهم خیره میشی مگه میشه خواب موند

_الان این تعریف بود یا اعتراض؟

_اعتراض در قالب تعریف برای اینکه از اعتراضم ناراحت نشی

در حالی که چشماش رو بسته بود با خوابالودی گفت خندیدم و گونه اش رو بوسیدم

_الحق که حرفه ایی هستی ولی بهرحال بلند شو باید در مورد یه موضوعی باهات حرف بزنم

_چی؟

_پاشو برو حموم منم میرم برات صبحونه درست میکنم بعدش حرف میزنیم

روی تخت نشستم خودشو سمتم کشید سرشو روی پام گذاشت و کمرم رو بغل کرد

_حالا نمیشه تو تخت بهم بگی

_راستش توی تخت باشه برای من بهتره چون وقتی ازم عصبانی شدی میتونم با بدنم اغوات کنم تا سرم داد نزنی ولی ازونجایی که ممکنه پروسه ی اغوا کردنت شکست بخوره و من ضایع بشم برای همین حاضر نیستم ریسک کنم

سرشو از روی پام بلند کرد و با اخم نگام کرد

_چیکار کردی؟

_کاری نکردم فقط ازت میخوام یه کاری برام انجام بدی ولی میدونم این عصبانیت میکنه

_چه کاری؟

_پاشو برو حموم جین

سرشو روی تخت گذاشتم دستشو گرفتم و کشیدم تا بلند بشه و بعد سمت حموم هلش داد وارد حموم شد و منم سمت اشپزخونه رفتم

وارد اشپزخونه شدم دوتا خدمتکار اونجا بودن که با دیدن من تعظیم کردن لبخند زدم و سلام کردم اونا هم جوابم رو دادن

_اقا چیزی لازم دارید؟

_نه فقط میخوام برای جین صبحونه درست کنم

_ما درست میکنیم اقا نیازی نیست شما خودتون رو اذیت کنید

_ممنون ولی دلم میخواد خودم براش غذا درست کنم

worship Onde histórias criam vida. Descubra agora