جین یونگ💙
ماشین رو جلوی خونه پارک کردم پیاده شدم و ماشین رو دور زدم در سمت مارک رو باز کردم خواب که نبود بیهوش شده بود خم شدم و روی دستام بلندش کردم با پام در ماشین رو بستم و سمت خونه رفتم
به سختی رمز در رو زدم و وارد خونه شدم مستقیم سمت اتاق خودم رفتم و اروم روی تختم گذاشتمش چراغ خواب رو روشن کردم کفشاشو دراوردم و بالا سرش وایستادم و نگاش کردم حالا چیکارش کنم؟ دستی به صورتم کشیدم خیلی خسته بودم
روش خم شدم تیشرت و شلوار جین سیاهش رو دراوردم حوصله نداشتم برم تو اتاقش و دنبال لباس راحتی بگردم برای همین یکی از هودی های خودمو تنش کردم نسبتا براش بزرگ بود و تا روی رون هاشو میپوشوند ملافه رو روش کشیدم و وارد حموم شدم
بعد از یه دوش سریع لباس پوشیدم و روی تخت دراز کشیدم به ساعت روی دیوار نگاه کردم حدودا ۱۲ بود دیگه باید بخوابم دیروقته چشمام رو بستم اما با وول خوردن مارک دوباره چشمام رو باز کردم و سمتش برگشتم دستی به چشماش کشید و غلتی زد و رو به من خوابید
ناخوداگاه لبخندی زدم و یکی از دستام رو روی کمرش گذاشتم و توی بغلم کشیدمش
همش دردسری پسر کوچولو.....
مارک❤️
توی جام غلتی زدم توی خواب و بیداری بوی جین یونگ رو حس کردم نفس عمیقی کشیدم و با چشمای بسته لبخند زدم
نمیتونستم بگم بوش مثل چیه اصلا قابل توصیف نیست ولی هرچی که هست بهم حس ارامش میده
چشمام رو اروم باز کردم تو اتاق جین بودم کی اومدم اینجا؟ یاد اتفاقات دیشب افتادم و لبخندم بزرگ تر شد اون گفت ازم متنفر نیست حتی گذاشت بغلش کنم هنوزم میتونستم بازوهاشو که منو بینشون نگه داشته بود دورم حس کنم
جین یونگ توی تخت نبود البته زیادم غافلگیر کننده نیست اون هیچ وقت تا وقتی بیدار میشم پیشم نمیمونه اروم توی جام نشستم و تازه متوجه شدم چی تنمه به هودی سیاهی که تنم بود نگاه کردم و چشمام گشاد شد
این...هودی جین یونگه؟ یقه اش رو به بینی ام نزدیک کردم و بو کشیدم لب پایینم رو گاز گرفتم
این هودی جین یونگمه پس این بو که دورم رو گرفته برای همینه به اطرافم نگاه کردم روی پاتختی یه تیکه ورقه بود سریع سمتش هجوم بردم که درد تو سرم پیچید حتی اون درد هم باعث نشد ذوقم کم بشه سرم رو با یکی از دستام گرفتم و کاغذ رو برداشتم
' اگه یه بار دیگه بدون خبر دادن به من گم و گور بشی میکشمت فهمیدی مارک توان؟این یه هشداره
اینقدم منو تو دردسر ننداز بی کار نیستم یه سوپ خماری هم درست کن بخور قبل از رفتن سر کار '
چشمام برقی زد شاید توی این نامه هیچ لغت عاشقانه ایی نباشه ولی بازم میتونستم نگرانی اش رو حس کنم دیگه کم کم داشتم یاد میگرفتم جین یونگ بلد نیست ابراز احساسات کنه

YOU ARE READING
worship
Romance👬 کاپل: جینمارک 🌻 ژانر: رمنس.درام.اسمات ################# با ذوق و کنجکاوی خودشو کنار جین یونگ رسوند میتونست ببینه که چقدر خسته اس اما بازم فوق العاده به نظر میرسید _ممنونم که قبول کردی یه مدت پیشت بمونم _مطمئن باش اگه دست من بود هیچ وقت همچین...