part 27

732 137 37
                                    

جین یونگ🌸

" منم عاشقتم خیلی زیاد "

چونه اش رو بوسیدم

_خوبه خب تقریبا وقت ناهاره جای خوبی هست که بشه غذا سفارش داد؟

_اوهوم تو پاتختی سمت راست منوی رستوران های مختلف هست

دستمو اروم از زیر سرش در اوردم و بالش رو زیر سرش گذاشتم از جام بلند شدم منو هارو از توی پاتختی برداشتم

_چی میخوری عزیزم؟

_هر چی تو بخوای

بهش نگاه کردم نیشخندی رو لباش بود خندیدم

_جدی گفتم

_منم همینطور

سرمو تکون دادم گوشیمو برداشتم و چیزایی که میخواستم رو سفارش دادم و قطع کردم بهش نگاه کردم تمام مدتی که حرف میزدم بهم زل زده بود لبخندی زدم و روش خم شدم و لباشو سطحی بوسیدم

_خونه تو کی تمیز میکنه؟

_یه خانومی هست یه هفته یه بار میاد

_خوبه شمارشو بهم بده

_برای چی؟

_بهش بگم بیاد پایینو تمیز کنه وضعش فاجعه اس

_اوه بله یادم‌ نبود جنابعالی قاطی کردی و همه وسایل خونم رو زدی شکستی

_تقصیر کی بود هوم؟ کی روانی ام کرد؟ کی اعصابم رو تحریک کرد؟

چشم غره ایی بهم رفت که خندم گرفت موهاشو بهم ریختم

_هرکدوم رو خواستی دوباره برات میخرم

لبخندی زد

_شوخی کردم فدای سرت نمیخواد به اون اجوما هم زنگ بزنی خودم جمعشون میکنم

سرمو تکون دادم

_اصلا نمیشه اگه دستت ببره من چیکار کنم؟

نیشخندی زدم

_تازه تو با این وضعیت جسمانی ات نمیتونی زیاد تکون بخوری

چشم غره ی کیوت دیگه ایی بهم رفت خندیدم و موهاشو بهم ریختم

_شمارش توی گوشیم هست با اجوما سیو شده

سرمو تکون دادم و گوشیشو برداشتم قفل داشت

_رمز؟

لب پایینش رو گاز گرفت

_جین یونگ

حس خوبی وجودم رو گرفت با لبخند‌ نگاش کردم

_اینجوری نگام نکن هیچ ربطی به تو نداره من کلا از این اسم خوشم میاد

_باشه هر چی تو بگی بیبی

نیشخندی زدم و شماره رو گرفتم با اون اجوما هم هماهنگ کردم و گوشی رو قطع کردم

worship Opowieści tętniące życiem. Odkryj je teraz