برای دیدن تیزر فیک فیلتر شکن و روشن کنید !
تقریبا سه هفته ای میشد که سهون رو ندیده بودم.
بخاطر کار لعنتیش مجبور شده بود یک مدت به جزیره جیجو بره و معلوم نبود دقیقا کی کارش تموم میشه و برمیگرده.
به معنای واقعی داشتم دیوونه میشدم.
اگر بخاطر دانشگاه لعنتیم نبود حتما همراه با سهون میرفتم .
مهم نبود...
مهم نبود کجا باشن...
فقط مهم این بود که پیش سهون بود و هر وقت که اراده میکرد اون چیز لنتیش و میتونست تو خودش حس کنه و تو اغوشش به اوج برسه.
با سهون باهم زندگی میکردیم و هرروز قبل از اینکه از خونه بیرون بریم و هرشب قبل خواب باهم سکس داشتیم.
منی که تو روز حداقل سه بار سکس داشتم حالا سه هفته بود که ازش محروم شده بودم.
به معنای واقعی دیگه تحمل نداشتم
حتما حالِ سهونی از خودمم بدتر بود.
حالا که نمیتونستم از نزدیک خودم و سهون رو ارضا کنم...از راه دور که میتونستم!
تلفن خیلی سال پیش اختراع شده بود!!
وارد حمام شد و وان رو با اب گرم پر کردم.
توی آب لم دادم و با یاد اوری تمام رابطه هایی که با سهون داشتم قصد کردم خود ارضایی کنم.
باید همون موقع به سهون زنگ میزدم.
حتما اونم دلش واسه شنیدن ناله های بکهیون کوچولوش تنگ شده بود.
حتی فکر کردن به کاری که میخواستم انجام بدم هم هیجان زدم میکرد.
گوشیمو از لبه ی پهن وان برداشتم تا با سهون تماس بگیرم . بدون اینکه تو مخاطبین دنبال اسم سهون باشم سریع کیبورد شماره گیرو بالا آوردم و شماره ای که همیشه تو حافظم بود رو گرفتم.
از شدت هیجان و شهوت دستام میلرزیدن!
باهمان دستای لرزان از شهوت شماره رو وارد کردم، غافل از اینکه رقم آخر شماره رو اشتباه گرفتم.
پس مسلما کسی که اونطرف خط گوشی رو جواب میداد قرار نبود سهون باشه.
بلکه یک غریبه بود..!
بعد از چند بوق بالاخره گوشیو جواب داد.
ولی قبل از اینکه بزاره از آن طرف خط کلمه ای حرف زده بشه شروع کردم:
- هییشش
هیچی نگو
بزار کار من که باهات تموم شد بعد هرچی که دلت خواست میتونی حرف بزنی.
واای نمیدونی چقدر دلم برای اون سایز پرفکتت که تو بدنم تکونش بدی تنگ شده.
لحن بکهیون خیلی شهوتی بود.
به طور خیلی ناجوری سکسی...
غریبه انطرف خط دهنش سه مترو نیم باز شده بود!!
ناگهان یکی یه کاره بهش زنگ زده بود و داشت باهاش سکس فون میکرد.
واقعا؟سکس فون؟اونم تو قرن بیست و یک؟!
گیج به اسکرین نگاهی انداخت و خواست قطع کنه که صدای آههه غلیظی تو گوشی پخش شد.
YOU ARE READING
ภєvєг Ŧคll เภ l๏vє <ᶠᵘˡˡ>🍃
Fanfiction♧فیکشن: هرگز عاشق نشو ♤کاپل: چانبک ، سهبک ،کریسهو،هونهان ♧ژانر: رومنس، اسمات،برشی از زندگی نویسنده: Rahaˢᴴᴵᴹᴹᴱᴿ NC +18 🔞 خلاصه: برای بیون بکهیون ، همه چیز داشت خوب پیش میرفت تا قبل اون روز. یعنی روز لعنت شده ای که توی وان حموم، دراز کشید و هوس سکس...
