1

29.7K 2.5K 295
                                    

Fic↓
"کیم تهیووونگ جرعت داری وایسا"
تهیونگ خندید و دوید سمت در اتاقش
سوکجین با کنترل تی وی دنبالش بود!
"عمرا وایسم.. مامان زشتم"
سوکجین عصبی تر شد
"مامان زشتتتت؟؟؟کیم تهههه...بگیرم کشتمت"
تهیونگ در اتاق رو سریع بست و در رو قفل کرد
هنوز داشت نفس نفس میزد و می‌خندید
سوکجین هم میکوبید به در تا تهیونگ در رو باز کنه
این روال همیشگی اعضای گروه بی تی اس بود...بقیه بخندن و جیمین یا تهیونگ یا هوسوک سوکجین رو اذیت کنند.
که البته نگیم که نامجون در روز یه چیزی رو خراب نمی‌کرد هنر کرده بود.
چیزای کوچیک بگیر تا بزرگ
سوکجین رو اذیت میکرد
یونگی ساکت بود و یا فقط فحش میداد..وقتایی که اعصاب داشت به هوسوک و جیمین و تهیونگ کمک میکرد.
گروه شاد و خوشحالی ان.
توی ران بی تی اس ها هم این شادی نشون داده میشد.
البته این وقتایی بود که با هم بودن...
کسی از شبای تهیونگ خبر داشت؟
✨✨✨
ساعت دو صبح_خوابگاه بی تی اس

آروم سمت یخچال رفت تا بطری سوجو برداره
امشب حوصله ی ویورس نداشت
میخواست مثل شبای دیگه به کار مهمش برسه
بله...سکس چت!
البته وقتایی که اعضا نبودن دختر میاورد یا می‌رفت بار.
چند بار سوکجین مچس رو گرفته بود ولی تهیونگ بیخیال تر از این حرفاس.
سوجو رو باز کرد و یکم ازش خورد
در اتاق رو قفل نکرد چون میدونست اعضا خسته بودن بخاطر ام وی جدید و خوابیدن.
شماره ای رو شانسی زد تا بهش پیام بده
Fic↑
__
Chat↓

V:هی بیبی گرل... چطوری؟

Unknown :ودف...بیبی گرل؟؟تو کی ای؟

V:شخص خاصی نیستم دختر خانم..امشب پایه ای یکم عشق و حال کنیم؟

  Unknown: وات د فاعک؟داداش من پسرم..و به نه..من هرزه نیستم.

V:پسری؟؟اشکال نداره بایسکشوالم...نه نگفتم هرزه ای...حالا میای عشق حال یا نه؟

Unknown: خیلی هورنی هستی..البته بگم به تهیونگم خیانت نمیکنم..پس گمشو.

V:اوووه...آرمی ای؟؟بی تی اس؟؟کیم تهیونگ درسته؟؟اوه فکر نکنم ناراحت بشه.

Unknown:جاست فاک آففف..

V: اومووووو..راستی چند سالته فن دو آتیشه ی کیم ته؟؟

Unknown: به تو چه؟؟گمشو میگم اه..

V:اگه بگی قول میدم برم.

Unknown: واقعا؟؟؟اوکی...هفده سالمه.

      *خونده شد*

Unknown:رفتی؟؟؟؟واقعا؟؟؟خدایا شکرت..

    *خونده شد*

______
حمایت پلیززز....لطفااا

🌱 Sexual harassment_VKOOK🌱Where stories live. Discover now