54

9.8K 1.5K 211
                                    

آهنگ بلک سوان شروع شد و بی تی اس داشتند میخوندن‌

صدای رویاییشون باعث میشد جونگ کوک و بقیه آرمی ها بخوان رگ بزنن از شدت لذت..آدم تحمل این همه اتفاق خوب رو یک جا نداره..سکته می‌کنه خب:)

جونگ کوک شوک زده داشت به تهیونگ نگاه میکرد.

چطور میتونست انقدر جذاب باشه؟؟؟

صورتش خیس عرق بود ولی از شدت جذابیتش کم نشده بود هیچی..زیاد تر هم شده بود..

کوک دلش میخواست بره زیر پتوش گریه کنه.

بعد از اون اجرا ..بی تی اس از رفتن استراحت کوتاه و آماده شدن برای اجرای آخر.

کوک صدای خنده های لیسا رو دوست نداشت...در واقع اون قشنگ می‌خندید ولی کوک بهشون حس خوبی نداشت.

شاید بخاطر 'حسودیش' بود!

سعی می‌کرد به بقیه ی آرمی ها نگاه کنه و به لیسا اهمیت نده.

تونست ویبره ی گوشیش رو توی جیبش حس کنه.

مارک:هی الان اونجایی؟؟باورم نمیشههههههههههه...کوووک.

مارک:منم دلم میخواااااد.

جی‌کی:وای مارک..نگو که عذاب وجدان میگیرم...

مارک:شوخی کردم..خوش میگذره؟

جی‌کی:همه چی خوبه ولی دوست دختر تهیونگ جلوم نشسته-_-

جی‌کی: دلم میخواد از توی کیفم کُلت در بیارم بزنم تو کلش!

مارک:بکنش!

جی‌کی: نه..تهیونگ هم بعدش منو میکنه.

جی‌کی:البته بدم هم نمیاد...

مارک:حشری بدبخت!

جی‌کی:هیییی!من حشری نیستم!

مارک:می‌دونم می‌دونم...بچه مظلوم خودتو نشون میدی://

جی‌کی:اجرا شروع شد-_-..

مارک:این معنی "خفه شو بچ و زر نزن" رو داشت؟

جی‌کی:تو خیلی باهوشی😮🌱

مارک:عوضی...
________
این اجرا،اجرای اخر بود

فلش بک قبل شروع کنسرت↓
سجین تهیونگ رو صدا کرد

"بله هیونگ؟"

سجین شروع کرد به صحبت کردن
"ببین می‌دونم عصبی میشی ولی لیسا هم دعوت شده..و تو باید ازش جلوی همه تشکر کنی که
اومده..اخرین اجرا هم باید دستشو بگیری و ببریش پیش خودتون..حرف نباشه"

تهیونگ دهانش باز و بسته میشد و نمیتونست حرف بزنه

مثل ماهی ها!

پایان فلش بک↑

سجین بهش چشمک زد و آروم گفت
"میدونی که باید چیکار کنی..برو پسر!"

تهیونگ سر تکون داد و رفتن سمت استیج..البته موقع ی رفتن ادای سجین رو در آورد.
آخرش هم زیر لب گفت:'بچ'

صدای جیغ آرمی ها بالا رفت و اون فقط به چشمای خوشگل جونگ کوک نگاه کرد...پایین تر رفت..لبای ریزش که شکل یک لبخند شده بود.

اونم لبخندی بهش زد و نگاهش سمت لیسا رفت.

اون عشقی که توی چشم های جونگ کوک بود توی چشمای لیسا حتی یکذره هم نبود!

اجرا شروع شد و آرمی ها باهاشون میخوندن.

_
تقریبا محل کنسرتشون خالی شده بود و کسی نبود.

فقط کوک بود و چند نفر دیگه.

کوک داشت با بهونه های مختلف طولش میداد.

دیگه خسته شد..

'شاید نمیاد..اونم خستس'
اینو به خودش گفت و دیگه منتظر
تهیونگ نموند.

یک لحظه با فکری که از ذهنش گذشت قلبش درد گرفت.

'یعنی لیسا الان کنارشه؟؟نمیاد دیگه...پیش دوست دخترشه...من چرا منتظر موندم؟؟عاه..خدایا'

و سمت خروجی رفت

بیرون هوا تاریک شده بود.

'خب..حالا چطور برگردم خونه؟؟'
از خودش پرسید و به دور و بر نگاه کرد

ماشینی نبود.

_____
های...چطورین؟
هققق ساعت دو اینا شاید باز اپ کنم...

خب سوال مهم...این اگه تموم بشه..که هنوز کلی مونده...چه ژانری دوست دارید بنویسم؟؟

لاو یو 🖤💸

(یکی این ایموجی رو از من بگیره 💸😂)

🌱 Sexual harassment_VKOOK🌱Tahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon