26

10.4K 1.7K 261
                                    

جونگ کوک با ترس هینی کشید

"مـ..متاسفم خانم ...معذرت می‌خوام پام گیر کرد..ببخشید.."

لیسا ولی عصبی و خشن از پشت میز بلند شد

"چی داری میگی؟؟نوشیدنی رو خالی کردی روم!!!تو میخوای الان به من لباس بدی؟؟هاان؟؟آره؟؟بگو آرهه؟؟"

حواسش نبود ولی داشت فریاد می‌زد.

جونگ کوک دستاشو کنارش مشت کرد تا حرفی نزنه.

روز اول کارش رسماً خراب کاری کرده بود..

حتی شک داشت آقای پارک بزاره که بازم اونجا کار کنه.

بقیه ی مشتری ها بهشون بی صدا نگاه میکردن.

تهیونگ سعی کرد لیسا رو آروم کنه.

"لیسا..آروم باش..یه لباسه..حواسش نبوده"

"چی داری میگی کیم؟یه لباس؟؟الان من با این وضعیت برم خونه؟؟؟"

جونگ کوک زیر لب فقط جمله ی 'معذرت میخوام' رو تکرار می‌کرد.

تهیونگ عصبی شده بود از دست لیسا.

جونگ کوک بغض کرده بود.

تازه این کار رو پیدا کرده بود و معلوم نبود بازم چقدر باید بگرده تا کار پیدا کنه.

بجز اون..جلوی عشقش تحقیر شده بود..جلوی عشقش خراب کاری کرده بود.

لیسا پوفی کشید و سمت دستشویی رستوران رفت.

جونگ کوک لبشو گاز گرفته بود تا بغضش نشکنه.

جلوی عشق زندگیش..کیم تهیونگ تحقیر شده بود..

چی بدتر از این؟؟

تهیونگ به جونگ کوک نگاه کرد.

لرزش هاشو میدید.

اروم بهش نزدیک شد
"حالت خوبه؟"

جونگ کوک توی دلش اون پروانه ها رو حس کرد.

الان تهیونگ اون رو مورد خطاب قرار داده بود؟!

"آ-آره..ممنونم آقای..کیم..و متاسفم بخاطر..دو-دوست دخترتون.."

و سرش رو پایین انداخت.

تهیونگ ناگهان خشمی رو نسبت به لیسا حس کرد ولی حرفی نزد

"اشکالی نداره کو-.."

حرفش تموم نشده بود که جونگ کوک با شوک سرش رو بالا اورد

"چ-چی؟"

"اممم..هیچی..خب من برم پیش لیسا"

تونست رگه هایی از ناراحتی رو توی صورت جونگ کوک ببینه.

"باشه..بازم معذرت.. می‌خوام"
و بعد از تعظیم کوتاهی به آشپزخونه رفت.

______
آره دیگه...آپ بعد رفت تا دوشنبه.

عرررر..
به لیسا دست نزنین تقصیر منههه
*قایم کردن لیسا پشت خود

*قایم شدن خود پشت سنگر

هق کوکیم..
مرسی از کسایی که ووت میدنننن و کامنت میزارننننن❤
کلی بوس پس کلتوننننن❤

Love YA❤🥂

.
.
.

🌱 Sexual harassment_VKOOK🌱Where stories live. Discover now