49

10.2K 1.6K 336
                                    

"من گشنمههههههههههههه"

جونگ کوک غر زد و به تهیونگ نگاه کرد‌

"اوه.. می‌دونم ناهار نخوردیم..یادم رفت چیزی بخرم..خوبه تو خوراکی آوردیا"

چشم غره رفت:
"آره وگرنه میمردیم"

ادامه داد
"ولی باز گشنمهههههه"

"برای جبران بریم رستوران..و راستی..کادوت پیش من هنوز هست"

جونگ کوک با چشمای پر از احساس به تهیونگ گفت:

"مگه کادوت خودت نبودی؟؟"

گونه های تهیونگ یکم سرخ شدن ولی خندید
"نه اون جداست..راستی قرار بود ببوسیم"

صورت جونگ کوک ناگهان ناراحت شد

"مـ-مگه تو..لیسا رو نداری؟"

با بغضی که آشکار بود گفت و سرش رو انداخت پایین.

تهیونگ هم مثل جونگ کوک از راه رفتن وایساد.

"شت"
زیر لب گفت و سمت جونگ کوک قدم برداشت.

"سرتو بلند کن جونگ کوک"

بلند نکرد

تهیونگ دستشو سمت چونه ی جونگ کوک برد و سرشو آورد بالا

با دیدن چشمای اشکی جونگ کوک
خودش و لیسا و کمپانی فاکیش رو لعنت کرد.

"نه جونگ کوکا..گریه نکن..برات تعریف میکنم..باشه؟"

جونگ کوک فقط سر تکون داد و فین فین کوچیکی کرد.

تهیونگ به کیوت بودن اون پسر لبخند زد.

به شوخی گفت

"هی اون ددی کوکِ توی چت کو؟؟"

گونه ی جونگ کوک رنگ گرفت و گفت
"هیییی اذیتم نکننن...اون همینجاست کیم تهیونگ شی!"

و ادامه داد
"میخوای عضله هامو ببینی؟؟ها؟؟من بیبی نیستم"

تهیونگ بلند خندید
"مگه نگفته بودی برای من یک بیبی بوی ای؟؟"

و با حدس این که جونگ کوک میفته دنبالش دوید

جونگ کوک هم با خنده دنبالش افتاد

"هی وایسا کیممممممممممم!!!"

وارد پارک اون نزدیکی شدن

با پیدا نکردن تهیونگ لباش آویزون شد

"هی این حساب نیست..پاهای تو بلند تره و سرعتت بالاتر"

با حس دستایی که دور کمرش حلقه شدن چشماش گرد شد

"من همینجام گوکی"

کنار گوش جونگ کوک زمزمه کرد.

جونگ کوک به سرعت مغزش هنگ کرد.

یک چیزی توی مغزش بود:
'Erorr 404
Erorr 404
Erorr 404
Erorr 404'

تهیونگ با نشنیدن جوابی از جونگ کوک دستاشو از دور کمرش باز کرد و با کنجکاوی به صورتش نگاه کرد

با دیدن قیافش خندش گرفت

اون هنگ بود

و معلوم بود جمله ی 'ارور ۴۰۴' توی مغزش پلی شده بود.

به کیوتی جونگ کوک خندید و گونه اش رو نوازش کرد

جونگ کوک به خودش اومد
"هییی تجاوز گرررر!"

چشمای تهیونگ گرد شد

با فهمیدن قصد جونگ کوک پا به فرار گذاشت

جونگ کوک هم دنبالش

هردو میخندیدن و اون روز،روز جونگ کوک بود

____
"هی کادوت چیه؟"

تهیونگ قیافشو متفکر کرد و به غذای رو به روش نگاه کرد

"خب.. می‌دونی؟؟بزاریمش سوپرایز باشه.. بجاش فردا جایی که میگم بیا تا سوپرایزتو نشون بدم"

جونگ کوک پوکر شد

"اَه"
با حرص گفت و چنگال رو با حرص توی گوشت رو به روش فرو کرد
و سمت دهانش برد

تهیونگ به رفتار کوک خندید و گفت
"شوخی کردم..خب بزار برای هزارمین بار توی امشب شوکه ات کنم..نظرت راجب قسمت وی ای پی کنسرت فردامون چیه؟"

و چنگال از دست جونگ کوک روی زمین افتاد!
___
اندکی طولانی تر از پارت های قبلی

طولانی تر هم بشه فکر کنم در آینده😂💕

مومنت تهکوکی داشتیمممممم

میمسمسمسحشکشکشک
ووت و کامنت بدینننن مرسیییی💚💚
لاو یوووو💕

🌱 Sexual harassment_VKOOK🌱Where stories live. Discover now