117

6.4K 794 187
                                    

وقتی جونگ کوک رفت توی اتاق اخم کرد.
هنوز ناراحت بود؟
ولی برای چی؟

تصمیم گرفت بزاره استراحت کنه
سمت آشپز خونه رفت و با دیدن گاز که روش یه قابلمه غذا هست لبخند زد
گشنه بود
زیرش رو روشن کرد و سمت هال رفت و رو به روی تی وی نشست.
با دیدن سریال هوارانگ که بازم داشت نشون میداد نیشخند زد
خوشش میومد فیلمی که خودش توش هست رو ببینه

یه ساعتی بود داشت سریال رو میدید که یاد غذا افتاد
دوید سمت گاز و از نسوختنش خیالش راحت شد

زیرش رو خاموش کرد و سمت اتاقش رفت تا جونگ کوک رو صدا کنه غذا بخورن.

در رو باز کرد و با دیدن این که خوابه ابرویی بالا انداخت
داشت می‌رفت بیرون که چیز قرمز رنگی توجهش رو جلب کرد
زیر تخت بود و کمیش معلوم بود

سعی کرد بیخیال باشه حتما لباسی چیزی بود
ولی کنجکاوی نزاشت بیرون بره.

خم شد و زیر تخت رو نگاه کرد
با دیدن دفتر قرمز ابرویی بالا انداخت
ندیده بودش
برش داشت و بیرون رفت و در رو بست

روی مبل نشست و دفتر رو باز کرد
اسم جونگ کوک اولش بود
برای مدرسه اش بوده؟
تاحالا این چیزا رو از جونگ کوک ندیده بود پس با کنجکاوی به صفحه رو شانسی باز کرد

فرمولای ریاضی
صفحه ی بعد
چند تا سوال ریاضی
دست خط جونگ کوک قشنگ بود.

با دیدن نوشته ای که هیچ شباهتی به ریاضی نداشت کنجکاو شد
شروع کرد به خوندنش
هر خط اخمش غلیظ تر میشد

بیبیش از این ناراحت بود؟
که دختر نیست؟
که تهیونگ یه روزی ترکش میکنه؟
که جامعه اونو نمی‌پذیره؟
که...

واقعا؟
شوخی بود؟
اون هیچ وقت بیبیش رو ناراحت نمی ‌کرد.
جونگ کوک فقط همین قدر بهش اعتماد داشت؟!

البته حق داشت
اون یه ایدل بود
کل جامعه فکر میکردن دوست دختر داره
ولی اون یه پسر معمولی رو دوست داشت

بعضی وقتا آرزو میکرد کاش ایدل نبود

آهی کشید و خودکاری رو پیدا کرد و شروع کرد به نوشتن

'جونگ کوک...عزیز دلم...من تورو به هزار تا دختر خوشگل ترجیح میدم.
تو پسر خوشگل و جذاب و مهربون و خوشتیپ.. فاک تو همه چی هستی...تو بی نقصی
من باید به خودم افتخار کنم که تورو دارم

دوست دارم.
همیشه
هیچ وقت فکر نکن دختر بودی بهتر میشد
نه
دختر میشدی اصلا همو نمی‌دیدیم.
دختر بودی که چی؟!
همینی که هستی رو دوست دارم

پس لاو یور سلف چی میشه؟

دوست دارم
تهیونگ~'

برگه رو لای دفتر قرمز رنگ گذاشت و نفس عمیقی کشید

🌱 Sexual harassment_VKOOK🌱Hikayelerin yaşadığı yer. Şimdi keşfedin