58

9.6K 1.5K 237
                                    

چشمای همشون گرد شده بود.

این پسر باید تا الان آیدل میشد!!!

دهان هاشون مثل ماهی باز و بسته میشد.

نمیتونستند حرف بزنن.

چشمای کوک قفل چشمای کشیده ی تهیونگ بود.

حس میکرد خراب کرده..

شاید بد خونده؟

(عززم زیادی حرف میزنی..هر موقع تو بد خوندی اسم من ممد میشه)

نامجون بالاخره حرف زد
"براوو..عالی بود..خدای من..چطوری انقدر صدات خوبه؟؟تو چرا تست ندادی؟؟"

تعجب کرد..خوب خوند؟؟

(... تعجب نداره فرزندم...)

تهیونگ با حرکتی قافلگیرانه پرید و کوک رو بغل کرد

"مای هارتتتتت...چرا تو توی گروه ما نیستیییی؟؟"
با حالت زاری گفت و به نامجون نگاه کرد.

نامجون شونه ای بالا انداخت.

همه شروع کردن به تعریف کردن ازش و هر لحظه بیشتر دلش میخواست زمین دهان باز کنه و ببلعدش

___
مارک:هی..یادی از ما بکن!

جی‌کی:آیم اوکی!🙂

جی‌کی:آیم اوکی!

جی‌کی:آیم اوووکی!

جی‌کی ایز تایپینگ...

مارک:بااااشه...بسه..چی شده؟؟

جی‌کی:آیم اوکی...

مارک:خوب شدی پیام بده.

جی‌کی ایز تایپینگ...

مارک:بای

____
تهیونگ اومد داخل اتاق
پرید رو تخت
"با کی چت میکنی کوک؟"

کوک سرفه ای کرد
"آیم اوکی..خب با دوستم مارک"

"آهان.."

کوک با دیدن ساعت چشماش گرد شد

الان باید می‌رفت خونه

و با خیال راحت زیر پتوش جیغ میزد و عروسک خرگوشیش 'کوکی' رو بغل میکرد.

"خب مـ-من باید برم خونه"

لبای تهیونگ آویزون شد
"نمیشه بمونی؟"

"آه..نه"

به کوک نگاه کرد
یادش اومد وقتی توی اتاق بودن و اعضا رون های کوک رو دیدن چطور زبونشون رو روی لبشون کشیدن.

و البته که همشون رو بیرون کرد و کوک شلوارش رو پوشید

الان هم باید فقط هودی خودش رو میپوشید و خونه می‌رفت
"میرسونمت... وایسا حاضر شم"




______
چرا انقد زود خر میشم؟😂❤

راجب فیک بعدی انقد ایده ها زیاده گریم گرفت:/
اصن ترکیبی بزنم امگاورس ومپایر هیبرید
همه چیو میریزم تو هم😐
نه نه شوخی کردم..خب..ببینیم چه ژانری رو بیشتر میگین که بنویسم...

فعلا ژانر رو انتخاب کنین رو ویکوک-کوکوی بودنش هم کار میکنیم😂

آی لاو یووو💖✨

بخدا دیگه امشب آپ نمیکنم../:
بگین اپ کن خودکشی میکنم.

تا فردا و اپ بعدی ببای💸✨

🌱 Sexual harassment_VKOOK🌱Where stories live. Discover now