20

10.7K 1.7K 13
                                    

مرد داشت چیزی رو یادداشت میکرد و حواسش به جونگ کوک نبود.

پس جونگ کوک سرفه ی مصنویی ای کرد .

مرد کمی پرید توی جاش که باعث شد جونگ کوک خندش بگیره ولی با یه لبخند ساده جمعش کرد

مرد عینکش رو صاف کرد و سرفه ای کرد
"امم..سلام معذرت می‌خوام حواسم نبود...خب.. چیزی شده؟"

کوک سر تکون داد و گفت:
"سلام..راستش برای آگهیتون توی سایت اومدم..برای پیشخدمت شدن"

مرد سری تکون داد:
"حتما..بفرمایید اتاق رئیس اینجا"
و جونگ کوک رو به طرف اتاق راهنمایی کرد.

در زدن و جونگ کوک منتظر شد تا اجازه بده و برن داخل.

مرد پیری که به نظر مهربون میومد لبخنده ساده ای روی لب داشت
"سلام..چیزی شده مایکل؟"

مردی که فهمیده بود مایکله به رئیس جواب داد:
"قربان ایشون برای آگهی کاری ای که گذاشته بودیم اومدن..به عنوان پیشخدمت"

رئیس پیر لبخند دوباره ای زد:
"سلام پسر..من اسمم پارک دونگ سو عه...میتونی پارک صدام کنی.. یا هرچی..خب چون بشدت نیرو کم داریم بیا زودتر خودتو معرفی کن و راجب سابقه ی کاریت بگو"

مایکل تعظیمی کرد و بیرون رفت

____
پارتا کمه می‌دونم هق...یمسممشمشش
به جاهای اصلی فیک‌ که همو ملاقات کنن و اینا برسیم پارتا طولانی تر میشه💙

🌱 Sexual harassment_VKOOK🌱Where stories live. Discover now