119

6.5K 823 347
                                    

"وات د هل؟حداقل میزاشتن یه هفته بگذره بعد"
نامجون داد زد

اون تلفن ها زیاد شده بودن و تصمیم داشتن خط جونگ کوک رو عوض کنن
به هر حال مشکلی هم نبود
این چیزای عادی توی زندگی یه آیدل بود‌

تهیونگ چنگی به موهاش زد:"ازشون متنفرم..د فضولای عوضی...به زندگی فاکی ما چیکار دارن آخه"

"موافقم..خدااا...آخه یعنی چی؟تهدید که شب میکشیمت؟یا 'اگه به تهیونگ اوپا نزدیک بشی جسدت رو جلوی همه میندازم'؟"
جیمین غر زد

"اونا خیلی احمقن"
جونگ کوک زمزمه کرد
حتی وقتی آیدل نبود هم از سسانگ فن ها بدش میومد.
چون باعث میشدن آیدلش اذیت بشه.

الان که آیدل شده ‌بود خیلی بیشتر ‌ از ‌ اونا ‌ بدش میومد.

"ولشون کنید هیچ غلطی نمیکنن...بیاین با یونگی شام درست کردیم...البته اون فقط پیاز خورد کرد همش با من بود‌"
سوکجین گفت و یونگی چشم غره رفت:
"همینی که هست...باید کلاهتو بندازی هوا همین کار هم کردم"

جونگ کوک ریز خندید

"بیخیالش...یونگی بعد شام بیا بریم سینگل جدید رو تموم کنیم آخر هفته پخش میکنیم"
هوسوک گفت و یونگی سر تکون داد

"حتما"

***

"جونگ کوکی؟"
تهیونگ زمزمه وار پسر تو بغلش رو صدا زد

"بله؟"
جونگ کوک با گیجی بین خواب و بیداری گفت

"گشنمه"
تهیونگ عین بچه های تخس که مادرشون رو صدا میکنن بگن گشنه ان،گفت.

جونگ کوک یکی از چشماش به زور باز بود:"خب الان چیکار کنم؟"
با صدای بم شده اش گفت

تهیونگ لباشو آویزون کرد:"من آشپزی بلد نیستم و از شام هم چیزی نمونده میشه بیای یه چیزی برام درست کنی؟!"

جونگ کوک که خوابش پریده بود آهی کشید:"خیله خب‌‌‌...برو اونور تر"
وقتی تهیونگ کمی عقب رفت بلند شد از روی تخت

تهیونگ گوشیش رو برداشت و فلش موبایلش رو روشن کرد و توی راه رو انداخت تا سمت آشپز خونه برن.

ساعت 3 صبح بود
به اوپن تکیه داد و وارد ویورس شد

جونگ کوک در کابینت رو باز کرد و بسته ی نودل رو برداشت
مغزش نمی‌کشید چیز درست حسابی ای درست کنه.

در یخچال رو باز کرد و هرچی دم دستش بود که میشد ریخت توی نودلش  برداشت

خودش هم گشنه اش بود
به تهیونگ نگاه کرد و آروم پرسید:"چیکار میکنی؟"

ته لبخند زد:"هیچی...توی ویورس جواب آرمی ها رو میدم"

🌱 Sexual harassment_VKOOK🌱Donde viven las historias. Descúbrelo ahora