♡شرط ووت ۲۴۰ تا♡
از کلاساشون بیرون اومدن
بعضیاشون یه راست وارد سالن سرپوشیده دانشگاه شدن و بعضیای دیگه -که بکهیون هم شاملشون بود- اول سمت کمداشون رفتن تا یونیفرم هاشون رو با لباسای ورزشی عوض کنن. تائو و لوهان همراهش نبودن و بکهیون قبل از ترکشون، بهشون گفته بود برای عوض کردن لباساش میره.
از اتاقک بیرون اومد و سمت سالن ورزش رفت. واقعا به چیزی اهمیت نمیداد؛ فقط داشت با جریان بقیه جلو میرفت. حتّی قصد بازی هم نداشت.
سوت شروع بازی زده شد و دوتا از گروه ها بازی رو شروع کردن. گروهی که چن و لی عضوش بودن و گروه دیگه ای که کای و کریس رو داشت. بکهیون مشغول تماشای ست اول بازی شد اما خیلی طول نکشید که حوصله ش سر رفت و تصمیم گرفت چند دقیقه ای همونجا چرت بزنه.
"هی بیدار شو! شوهرت داره میره سر زمین~" تائو همونطور که بکهیونو تند تند تکون میداد گفت. پسر چشماشو باز کرد،"تو حتما باید بازیشو نگاه کنی. چانیول تو این بازی فوق العادست" حواس بکهیون جمع شد و با با نگاهش دنبال چانیول گشت.
تائو دروغ نمیگفت. چانیول واقعاً خوب بازی میکرد. گروه رقیب شامل سوهو و کیونگسو بود و در کل بازی خوبی نبود...چانیول کسی بود گروهشونو رهبری میکرد. اون قد بلند بود و منطقه ای که روش ایستاده بود دقیقاً روبروی کیونگسو بود. بهش فکر کنین، کیونگسو شانسی داره که بتونه برای گروهش امتیاز کسب کنه؟
هیچ شانسی.
بازی تموم شد.
حالا نوبت گروه بکهیون بود.
تیم رقیب؟ اونا هم دارا رو داشتن.
چه خوب.
چانیول رفت و همراه تیمش رو جایگاه نشست. اونا تصمیم گرفتن برای ست اول بکهیون رو وارد بازی نکنن.
گروه دارا شامل سهون هم میشد. لوهان هم نمیخواست تو ست اول بازی کنه. نمیخواست رقیب دوست پسرش باشه اونم در حالی که هردوشون تو اون ورزش خوب بودن.
[من تصمیم گرفتم بازی رو یکم بیشتر شرح بدم. مشکلی نیست؟ به هرحال شما انتخابی ندارین.هاها]
سهون کسی بود که بازی رو شروع کرد. تائو توپ رو گرفت و سمت لوهان پرت کرد. لوهان با موفقیت توپ رو دریافت کرد و دوباره اونو به تائو برگردوند و پسر بلندتر با اسپک محکمی توپو کنار پای دارا زمین کوبید.
تائو برگشت و به لوهان اشاره کرد اینبار-میزنم-تو-صورت-دارا. لوهان به شونه ش کوبید و باهم خندیدن. سهون متوجه هدف تائو شد و لوهان هم دید که داشت بهش ملحق میشه. کارشون درست نبود اما سهون قصد نداشت هیچ دخالتی کنه و این سرگرمی نابو از بین ببره.
دارا بازم نتونست توپو بگیر و امتیازو به گروه لوهان و تائو داد.
تائو بازم تلاش کرد تا نقششو عملی کنه اما وقتی توپو با تموم قدرتش سمت دارا پرت کرد، سهون پریدو و توپو گرفت. بعدش یه کار تیمی فوق العاده با هم تیمی هاش و توپ بالاخره تو زمین لوهان افتاد.
YOU ARE READING
༺𝑩𝒆𝒊𝒏𝒈 𝑨 𝑷𝒂𝒓𝒌 | 𝒫ℯ𝓇𝓈𝒾𝒶𝓃 𝓉𝓇𝒶𝓃𝓈𝓁𝒶𝓉𝒾ℴ𝓃༻
Fanfiction─من و چانیول، وقتــی بـچه بودیم بهتــرین دوسـت‌های هم به حسـاب مـی‌اومدیم. اون یه دوسـت‌دختـر داشــت. ولی وقتــی پدربزرگ‌ـامون خـواستـن باهـم ازدواج کنیــم، مجبـور شـد باهـاش بهـم بـزنـه؛ با دختـری که واقعـاً عاشـقـش بـود. مـن عاشــقشم اما اون نمیـد...
