☾CHAPTER; THIRTY ONE☽

5.2K 1.1K 377
                                    

شرط ووت ۴۵۰
شرط کامنت +۳۰۰

بالاخره ۲۴اُم بود. چن زودتر از همیشه بیدار شده بود تا خونه رو تمیز کنه. قبل از هرکاری روتختیهای کثیفو برای شستن جمع کرد و سمت هال رفت تا لباسهایی که پخش و پلا کرده بود رو برداره.

قرار بود دوستهاش بعد ظهر اونجا باشن و حالام که ساعت ۹:۵۰ صبح بود همونطور که یه بند تک تکشونو به فحش میبست، زمین رو تی میکشید.

"جونگده ی احمق. با چه عقلی پیشنهاد دادی پاشن بیان خونه ی تو... لعنت به همه چیز. اینجا که بالاخره قراره کثیف شه چرا دارم تمیزش میکنم."

"بیبی من داره چیکار میکنه؟"
از شنیدن صداش بقدری شوکه شد که رو کف زمین سکندری خورد، "بیبیییییی!"

"کمک لازم نداری؟" شیومین همونطور که خم شده بود تا صورت دوست پسرشو ببوسه پرسید.

چن به همون اندازه ای که دلش میخواست یه سری از کارهارو برعهده شیومین بذاره، همونقدر هم نمیخواست چون مسلماً دوست نداشت دوست پسرش مجبور به انجام کارهایی شه که خودش دیروز باید انجام میداد اما بخاطر تنبلی خودش به امروز و این ساعت موکول شده بود.

" فقط کافیه بری بشینی عزیزم~"

ولی شیومین حرفشو نادیده گرفت و رفت تا یه تی از آشپزخونه برداره زمین رو تی بکشه.

"مین... خودم میتونم انجامش بدم"

"میدونم. فقط میخوام کمکت کنم."

چن آروم لبخند زد و زیرلب پیش خودش زمزمه کرد، "خیلی خوشبختم که یکی مثل تورو دارم"

همه ی کارهارو تا ساعت ۱۱ تموم کردن، پسرها هنوز نیومده بودن پس تصمیم گرفتن قبل از رسیدنشون یه سری به فروشگاه کنارِ خونه چن بزنن.

↭↭

"جونگده درو باز کن داریم یخ میزنیممم" حالا دیگه ساعت از ۱۲ هم رد شده بود و همونطور که از جیغ زدنهای لوهان مشخص بود، پسرها هم دیگه رسیده بودن.

"بهش زنگ بزنین" بکهیون پیشنهاد داد و چانیول بالافاصله موبایلشو از جیبش بیرون آورد تا شماره چن رو پیدا کنه.

"کدوم گوری؟"

["جونگدهههههه خودمونووووو مرده فرض کنننن"]
شیومین بود.

چانیول با حرص گوشیشو تو جیبش برگردوند، "سر قرارن"

"نه بابا" تائو گفت.

"شوخی نمیکنم"

"برسه میکشمش"

"بیاین به نیمه پر لیوان نگاه کنیم. شاید رفتن برامون خوراکی بخرن~"

"رفتن. سر. قرار لِی. قرار"

"یا یا... لیِ من فقط میخواست یه حالت بهترو پیشنهاد بده."

༺𝑩𝒆𝒊𝒏𝒈 𝑨 𝑷𝒂𝒓𝒌 | 𝒫ℯ𝓇𝓈𝒾𝒶𝓃 𝓉𝓇𝒶𝓃𝓈𝓁𝒶𝓉𝒾ℴ𝓃༻Where stories live. Discover now