I don't want to know what it's like
To live without you
🔥🔥🙊
نمیدونم چرا فکر کردم این ایده ی خوبیه!
لیام به دیوار اتاق تکیه داده و باکسرش یکم پایینه تا دیکش در دسترس باشه. من جلوش روی زانوهامم و دارم سعی میکنم کل اون هیولای لعنتی رو توی دهنم جا کنم ولی هر بار موفق نمیشم و عق میزنم.
عقب میکشم و چند بار پلکامو رو هم میذارم. اشکایی که توی چشمام جمع شده بودن از گوشه ی چشمم سر میخوره و پایین میان.
دیک لیامو دستم میگیرم و یکم جلو میارمش. لب هامو دورش حلقه میکنم و سرمو تا جایی که بتونم پایین میبرم.
یکی از دستای لیام توی موهام قرار میگیره. اونا رو کنار میزنه و با اون یکی دستش گلومو لمس میکنه.
- کارت عالیه عشق. خودتو اذیت نکن تا هرجا که میتونی... اوف. تا هرجا میتونی کافیه.
- اووممم...
باهاش چشم تو چشم میشم و قیافه ی به هم ریختشو خوب تو ذهنم ثبت میکنم. من باعث شدم اینجوری بشه. به خودم افتخار میکنم!
هنوز هیچی نشده دوباره چشمام پر میشه و تار میبینمش. فکمم یکم خسته شده ولی همچنان به کارم ادامه میدم. زبونمو دور سر دیکش میچرخونم و دستمو روی بالزاش میکشم. مزه ی شور پری کامش توی دهنم پخش میشه.
آب دهانمو قورت میدم و سرمو عقب میارم. دیک لیام از بین لب هام خارج میشه و جلوم قرار میگیره. دور دهنمو لیس میزنم و بهش نگاه میکنم.
- تو انجامش بده.
با انگشتش اشکایی که روی گونه هام ریخته رو پاک میکنه. صورتمو ناز میکنه و سوالی بهم نگاه میکنه.
- باور کن که من از خدامه. مطمئنی سختت نمیشه؟
سرمو تکون میدم. دهنمو باز میکنم و زبونمو یه کوچولو بیرون میارم. لیام دستشو پشت گردنم میذاره و منو به سمت جلو هدایت میکنه.
دیکش دوباره به ته حلقم برخورد میکنه و ناله ی آهسته ای میکنم. لیام یکم مهلت میده نفس بگیرم و بعد شروع به حرکت دادن خودش میکنه.
هر دو دستمو روی روناش میذارم تا جایی برای گرفتن داشته باشم و رو این تمرکز میکنم که با بینیم نفس بکشم.
لیام همچنان دهنمو به فاک میده و از سر لذت، پشت سرشو به دیوار میچسبونه.
فکمو شل نگه میدارم و خودمو مجبور میکنم که عق نزنم ولی هنوزم چند وقت یه بار میخواد سرفم بگیره.
لیام با سرعت بیشتری خودشو جلو عقب میبره و موهامو چنگ میزنه.
مزه ی پریکامی که توی دهنمه بیشتر میشه تا این که بالاخره بین لب هام میاد و دهنمو پر از اون مایع سفید رنگ میکنه.
YOU ARE READING
Z END
Horrorاونا میگن "عاشق شدن کار آسونیه. قسمت سخت ماجرا نگه داشتن عشقیه که پیدا کردی." توی دنیایی که داره به آخر میرسه و به جای آدما زامبیا داخل خیابوناش راه میرن، این جمله معنای کاملا متفاوتی پیدا میکنه. A Ziam Story [Highest ranking: #1 - Horror] [Complete...