We'll take them one by one
We're king of the killing, we're out for blood
نقشه رو با کلافگی روی صندلی عقب پرت میکنم و نفسمو با صدا بیرون میدم. دیگه حوصله ندارم مثل قبل تاش کنم و حواسم بهش باشه. این سفر لعنتی داره پاهامو به درد میاره.
- لیام من خسته شدممم! تو رو خدا بزن کنار. از صبح تا حالا همش داریم رانندگی میکنیم. تازه حوصلمم سر رفته!
لیام بی صدا میخنده و دستشو دراز میکنه تا بگیرم. انگشتامو بین انگشتاش میبرم و محکم نگهش میدارم. وقتی میبینم دوباره حواسش رفته به رانندگیش، دستشو بی هوا میکشم.
- خواهش میکنم زین!! نکن آخه عزیزم. الان میخوریم به گاردریل.
- چاخان میکنی! تو این جاده پرنده هم پر نمیزنه. هیچ اتفاق هیجان انگیزی هم نمیخواد بیوفته.
- من از اتفاقای هیجان انگیز خوشم نمیاد. بذار همیشه همینجوری بمونه. من قول میدم خودم اینجا باشم که سرگرمت کنم.
چشمامو میچرخونم و دستمو به در ماشین تکیه میدم. ته دلم خودمم میدونم که اگه همه چی همینجوری بی سر و صدا بمونه خیلی بهتره ولی واقعا حوصلم سر رفته. انگار میخوام منفجر بشم.
به لیام زیر چشمی نگاه میکنم. خوبه. منو نمیبینه.
دست لیامو بالا میارم و انگشت شستشو کامل توی دهنم میبرم.
- وات د هل؟!
با این که تعجب کرده ولی دستشو نمیکشه. از اول تا آخرشو لیس میزنم و دوباره شروع میکنم به ساک زدنش.
مخصوصا با دهنم ملچ مولوچ میکنم و بعضی وقتا همینجوری که انگشتش توی دهنمه صداهایی از خودم در میارم که امیدوارم سکسی به نظر برسه.
لیام کف اون یکی دستشو روی شلوارش میکشه و یکم از پاش فاصله میده.
خب، این یعنی داره جواب میده!
با اشتیاق بیشتری کارمو ادامه میدم. این دفعه انگشت فاکشو لیس میزنم و "اوممم" بلندی میگم. یه چشمم به لیامه تا ببینم عکس العملش چیه. اون همچنان بهم نگاه نمیکنه و از حالت صورتش چیزی نمیشه خوند.
انگشت اشارشو هم داخل دهنم میبرم و همینجوری که دهنم پره اسمشو ناله میکنم.
- لیوووم...
ماشین تقریبا ناگهانی وایمیسه و باعث میشه هین کوتاهی بکشم. لیام دستشو از دهنم در میاره و در سمت خودشو باز میکنه.
ابروهامو بالا میدم و فقط نگاهش میکنم. لیام از جلوی ماشین رد میشه و اونو دور میزنه. در طرف منو باز میکنه و دستاشو جلوش گره میکنه.
- پیاده شو.
- چرا؟
- کار داریم.
YOU ARE READING
Z END
Horrorاونا میگن "عاشق شدن کار آسونیه. قسمت سخت ماجرا نگه داشتن عشقیه که پیدا کردی." توی دنیایی که داره به آخر میرسه و به جای آدما زامبیا داخل خیابوناش راه میرن، این جمله معنای کاملا متفاوتی پیدا میکنه. A Ziam Story [Highest ranking: #1 - Horror] [Complete...