وقتی هری توی بیمارستان به هوش میاد، همراه با چهار پسریه که هرگز توی زندگیش ندیده اشون. دکتر بهش میگه فراموشی گرفته، و یکی از پسر ها، لویی، به نظر میرسه نسبت به بقیه بیشتر تحت تاثیر این اتفاق قرار گرفته. و حالا اون ها باهم توی یک گروه ان؟ به آهستگی، هری چیز های کوچیکی رو به یاد میاره ولی نه در مورد لویی. گرچه حس میکنه واقعا توی این پسر که "دوست صمیمی"ـش هست غرق شده، ولی قطعا لویی چیزی رو مخفی کرده. چی میتونست باشه؟ ----ꨄ ᴥ ɴᴀᴍᴇ: ғᴀʟʟɪɴɢ ᴀɢᴀɪɴ ᴥ ᴄᴏᴜᴘʟᴇ: ʟᴀʀʀʏ sᴛʏʟɪɴsᴏɴ ᴥ ᴇɴᴅɪɴɢ: ʜᴀᴘᴘʏ ᴥ ɢᴇɴʀᴇ: ᴀɴɢsᴛ ᴥ ᴛʀᴀɴsʟᴀᴛᴇᴅ ʙʏ: [@_bunisa] [ᴄᴏᴍᴘʟᴇᴛᴇᴅ]
34 parts