با ابروی بالا رفته به مرد که چاقو رو روی گلوی کوک گذاشته بود خیره شد و قهقه ای سر داد = پس تو فکر من تو دام تو گیر افتادم ؟؟ اشک فیک کنار چشمش رو پاک کرد و موهای بلندش رو بالا داد = کاملا اشتباه می کنی من تو این بازی نه برندم و نه بازنده ! بلکه من..... اسلحه رو سمت مرد گرفت و نیشخندی زد = سازنده ی این بازی ام ! ******************************** _ به نظرت آخر این ماجرا چی می شه ؟؟ جیمین تیر تفنگ رو عوض کرد و نگاهی به یونگی انداخت ×هر چی که من بخوام مین یونگی چون..... با گرفتن دست یونگی اون رو پشت خودش کشید و تفنگ رو سمت در گرفت ×تو این بازی ... با گذاشتن دستش روی ماشه نیشخندی زد و اون رو کشید × من همیشه برندم ! ******************************** % من نمی خواستم بازم کنی ! با نشستن روی پاهای نامجون دستش رو پشتش برد و زنجیرش رو باز کرد ÷ این بازی من کیم نامجون و من..... با باز کردن دست های نامجون نیشخندی زد و ازش فاصله گرفت ÷ هر جور دوست داشته باشم پیش می رم کاپل ها : یونمین ، کوکوی، نامجین ژانر : پلیسی ، جنایی و..... نویسنده : مین کولا پایان یافته