Part3

352 52 13
                                    

پم از کنار وین میگذره و زیررچشمی نگاش میکنه
پم: متاسفم.. متاسفم
مایک: واو..
پادشاه اشاره میکنه که بهش یه شمشیر بدن
آروم میره جلو.....
قد بلند و لباس بدن نماش جذابیت خاصی بهش دادن ...شمشیرو میگیره تو دستاش
رو به پادشاه تعظیم میکنه و می ایسته

پم: میدونم کار بدی کردم ولی چاره ای نداشتم
مایک: من تا حالا رقص وینو ندیدم
پم: ولی اون گفت بلده
مایک شونه شو به نشانه نمیدونم تکون میده
مایک: ما همیشه جنگیدیم.. تا حالا فرصت رقصیدن نداشتیم
پم: وای.. من فکر کردم ...
مایک: باید قبلش میگفتی... حالا بزار ببینیم چیکار میکنه..
مایک به پم نگا میکنه و دستاشو رو سینه اش قفل میکنه
مایک: اون هیچوقت کم نمیاره
پم: امیدوارم از عهده اش بر بیاد

یکی از زانوهاشو رو زمین میزاره و دستشو میزاره رو زانوی دیگه اش و تعظیم میکنه
همه سکوت میکنن
شمشیرو بر میداره و بین دو تا چشماش میگیره..
آروم چشماشو باز میکنه ...
شمشیرو با ظرافت خاصی دور سرش حرکت میده.. به دنبال حرکت شمشیر بلند میشه و مثل باد تو هوا موج میخوره .....
پایین لباسش مثل پروانه به دورش میچرخه .... شمشیرو مدام حرکت میده و به دور خود میچرخونه
پم: اون عالیه مایک
مایک دهنش باز مونده
مایک: باید بهش بگم یادم بده

این آدم میتونه فرشته ای باشه تو لباس سفید ...
کسی که قراره نفس کشیدنو از یاد همه ببره....
انگار تو فضا معلقه .... و کسی اطرافش نیست با صدای موسیقی هماهنگه..میرقصه و میرقصه... ....
همه با تعجب به زیباییش خیره شدن..
به این رقص بی نظیرش که تو اندام و ظرافت مردونه اش به نمایش گذاشته...موهاش تو هوا میچرخه.... نوار سفیدی که موهاشو باهاش بسته تو هوا دور سرش میرقصه و مدام گردنشو لمس میکنه ..... نور خورشید باعث میشه زیور آلات و شمشیرش به طرز عجیبی بدرخشن و روشنایی باورنکردنی بهش بدن

برایت بی اختیار غرق این تصویر میشه.. انگار تو هاله ای از زمان گیر کرده.. یه جای تاریک نشسته و.... یه قطعه الماس رو به روش داره میدرخشه

پاهاشو رو زمین دراز میکنه ودورخودش حرکت میده .. شمشیرو دنبال خودش میکشه.. با یه حرکت بدون تکیه به شمشیر از زمین بلند میشه .. صورتشو رو به آسمون میگیره ... سینه هاش به طرز جذابی خودشونو به نمایش میزارن..
پاهاشو رو زمین مدام به دنبال هم ضربدری میچرخونه ....
آروم با شمشیر دور خودش یه دایره میکشه....موهاش میافته رو صورتش میچرخه و میچرخه ...
انگار یه ستاره سفید داره به همه چشمک میزنه... آروم تو دایره میشینه و زانو میزنه.. شمشیرو با دستاش بصورت افقی بین ابروهاش رو زمین میزاره ....
نفس نفس میزنه .....
سرشو میزاره رو دستی که شمشیرو باهاش گرفته
همه ساکتن ...... بهش خیره شدن.. کسی چیزی نمیگه.. انگار کسی نمیتونه چیزی بگه
وین نفس نفس زنان چشماشو باز میکنه و چشمش به جایی میافته که برایت روش نشسته
برایت جوری به وین خیره شده که انگار برای اولین بار تو عمرش یه الهه دیده..
چشماش برق میزنه
وین و برایت برای لحظه ای بهم خیره میشن
وین متوجه نگاه برایت میشه و زود به خودش میاد
سکوت میکنه و سرشو میندازه پایین.. شمشیرو آروم میزاره زمین
وین: اعلی حضرت.. امیدوارم ازین رقص خوشتون اومده باشه
همه واسش دست میزنن و تحسینش میکنن
پادشاه با صدای بلند میخنده
پادشاه: برای یک خدمتکار همچین رقصی.. عالی بود.. میتونی بری
وین بلند میشه و میره به طرف مایک

king of darknessWhere stories live. Discover now