Part 28

279 48 10
                                    

برایت با عصبانیت از قصر میره بیرون.. جلو در چشمش به وین می افته... میخواد برگرده و اهمیتی نده ولی یه لحظه متوجه سه نفر میش که بصورت مشکوکی دارن از پشت سر دنبال وین میرن و اونو تعقیب میکنن ..به چهرشون نگاه میکنه.. خودشو قایم میکنه و دنبالشون راه می افته...

وین بر میگرده و به پشت سرش نگاهی میندازه ...
اون سه نفر زود خودشونو قایم میکنن..

.............

وین رو پله های مغازه میشینه و منتظر میمونه.. فروشنده مغازه گه گاهی میاد و با وین حرف میزنه..
...به لایت نگاه میکنه و میخنده.. برایت از دور بهش نگاه میکنه.. با ناراحتی به وین خیره شده..

صدای کسی میاد

برایت با عجله بر میگرده

جاس: سرورم اینجا چیکار میکنید؟

برایت با اخم: توچرا اینجایی؟؟

جاس: خبر دادن چند تا شورشی تو شهر..

جاس چشمش به وین می افته

جاس: خدای من اونجا چه خبره؟

برایت با نگرانی برمیگرده و به وین نگاه میکنه.. تیری به بازوش خورده و بیهوش رو زمین افتاده.. با عجله میره سمتشون

...................

یکی از شورشیا شمشیرشو در میاره تا وینو باهاش بزنه .. شمشیرو بلند میکنه

برایت با عجله میاد و با شمشیرمانعش میشه

جاس هم به دونفر دیگه حمله میکنه

برایت با نگرانی به وین نگاه میکنه که رو زمین افتاده

بعد با عصبانیت داد میزنه و به شورشیا حمله میکنه ...بعد یه جنگیدن طولانی اونا رو از پا در میاره

مردم با ترس داد میزنن و هرکدوم به یه سمت میرن

نگهبانا با سرعت میان و به ولیعهد نگاه میکنن

برایت وینو با عجله بلند میکنه و میخواد ببره که چشمش به بچه ای می افته که وین مواظبش بود

لایت با صدای بلند گریه میکنه

رو میکنه به نگهبانا

برایت: اونو با خودتون بیارید

برایت با عجله وینو میبره سمت قصر

...................

تاپ با نگرانی میاد تو اتاق.. مایک و پم بهش نگاه میکنن

مایک: چی شده؟

تاپ:اون.. اون زخمی شده

مایک و پم : کی؟ وین؟

تاپ نفس نفس میزنه

تاپ:اره.. اره.. الان اوردنش.. تیر خورده.... میگن چند نفر تو شهر بهش حمله کردن

king of darknessWhere stories live. Discover now