Part 38🔞

320 42 10
                                    

🔞

وین با تعجب : . اینجا دیگه کجاست؟

برایت : جاییکه خیلی بهم آرامش میده

وین به برایت نگاه میکنه

وین : یادم اومد..پس چند روزی که غیبت زده بود اومده بودی اینجا؟

برایت میخنده

وین با اخم : باید بهم میگفتی همچین جاییم داری

برایت : وقتی دلم میخواد تنها باشم همیشه میام اینجا..

وین با تعجب به برایت نگاه میکنه.. میتونه ناراحتی رو تو چهره اش ببینه ولی چیزی نمیگه

وین : بهتره بریم تو.. میخوام همه اینجا رو ببینم

وین میره تو و برایت هم پشت سرش میره

......................

مایک : باید بهمون میگفتن کجا میرن

پم : فکر میکردم قراره چند ساعتی برن بیرون و ..

صدای در

تاپ میاد تو

پم : چی شده؟

تاپ نفس نفس میزنه

تاپ: بهتره بجنبید

مایک : چه خبره؟؟

تاپ با نگرانی به در نگاه میکنه

ریک آروم پشت سرش میاد

پم از جاش بلند میشه.. مایک هم با تعجب به دریک نگاه میکنه

پم: اینجا چه خبره؟؟

...................

وین : این چیه؟

Ops! Esta imagem não segue nossas diretrizes de conteúdo. Para continuar a publicação, tente removê-la ou carregar outra.

وین : این چیه؟

برایت : بهتره باهام بیای

وین : این موقع شب؟ کجا میخوای بری؟

برایت : فقط بیا.. اینقدر خرف نزن

وین دنبال برایت راه می افته

بعد چند لحظه به بالای سقف میرسن.. برایت می ایسته وبه ماه خیره میشه

وین پشت سرش میرسه.. نفس نفس میزنه.. یهو چشمش به ماه می افته

وین: اون.. واقعا زیباست

دوتاشون چند لحظه ای همینجوری میمونن

king of darknessOnde histórias criam vida. Descubra agora