Part 19

349 49 12
                                    

وین پاهاش سست میشه و می افته تو بغل برایت.. انگار داره خواب میبینه.. این آدم..

چرا اینجاست... چشماشو آروم میبنده

.............

برایت: اگه جرات دارید یه قدم دیگه بیاید جلو

پادشاه: داری چیکار میکنی؟

برایت به صورت و بدن وین نگا میکنه و آروم تو گوشش میگه

برایت: چطور جرات کردن باهات اینکارو بکنن

برایت با خشم بهشون نگا میکنه

برایت: قسم میخورم یه قدم دیگه بیاید جلو همتونو میکشم

پادشاه داد میزنه: تو دیونه شدی؟ اون میخواست تو رو بکشه.. اون به تو..

برایت داد میزنه : کی گفته؟

همه با تعجب سکوت میکنن و به برایت نگا میکنن

دریک چند قدم میاد جلو

دریک با تعجب: سرورم..

برایت رو میکنه به پادشاه

برایت: کی گفته کار اونه؟

پادشاه دستت سست میشه و تیرو کمانو میندازه رو زمین.. به دریک و سربازا نگا میکنه

پادشاه: اینجا چه خبره؟

دریک با تعجب به برایت نگا میکنه

دریک: شما نباید اینکارو بکنید

برایت: این آدم چند بار جون منو نجات داد.. چرا باید منو بکشه

پادشاه با عصبانیت داد میزنه: یکی به من بگه اینجا چه خبره؟؟ اگه کار اون نبود پس کار کی بوده؟

پادشاه بر میگرده و سیلی محکمی به دریک میزنه .. بعدم به چند تا از سربازا حمله میکنه

پادشاه: شما احمقا چتونه؟ چرا اینقدر بی عرضه اید

پادشاه داد میزنه و رو میکنه به برایت

پادشاه : کار کی بود؟؟اگه اون نبوده پس کار کی بوده

برایت اروم: نتونستم ببینمش.. ولی..

پادشاه با نگرانی میدوه سمت برایت

برایت و وین تو بغل هم بی هوش میشن

برایت و وین تو بغل هم بی هوش میشن

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
king of darknessWhere stories live. Discover now