part34 last part

2.8K 340 234
                                    


یونگی اروم چشماشو باز کرد با دیدن صورت تهیونگ درست مقابل خودش نفسشو اروم بیدار داد ......چقدر دلش براش تنگ شده بود ....بجای اینکه مثل همیشه ازش فرار کنه خودشو توی بقلش بیشتر جا کرد ولی با برخورد زخماش به بدن تهیونگ هیسی از روی درد کشید .....
×درد داری هنوز ...
با شنیدن صدای بم و گیراش خیلی اروم سرشو بالا اورد .....
+بهترم
×خوبه بزار بگم صبحانه بیارن ...
+گرسنه نیستم
×ولی باید تقویت شی زخمات که همینطوری خوب نمیشن ....
بوسه ای روی پیشونی یونگی گذاشت ....یونگی از اینکه ینفر حمایتش میکرد و بدون توجه به انکار کردنش بازم بهش محبت میکرد خوشحال بود ‌....اروم لبخند کوچیکی روی لباش نقش بست ....
با باز شدن در و وارد شدن ندیمه ها یونگی کمی از تهیونگ فاصله گرفت ....با خارج شدن
شون تهیونگ خیلی اروم و با دقت یونگی و روی پاهاش نشوند ....
+یااا میتونم خودم بشینم ...
×هیششش گربه کوچولو همیشه دوست داشتم اینکارو برات بکنم ...
یونگی لبخند عمیق تری زد .... با نزدیک شدن چاپستیکا به دهنش چشاشو بست و لباشو از هم فاصله داد ......تهیونگ به لبای یونگی خیره شد ..نفس عمیقی کشید و غذا رو توی دهنش گذاشت .....سعی کرد به خودش بقبولونه که حال یونگی خوب نیست و باید مراعات کنه....با قرار گرفتن توتفرنگی ای جلوی لباش دست یونگی و گرفت و توت فرنگیو توی دهنش کشید ....بوسه ارومی روی انگشتای کشیده و سفید یونگی زد .....
یونگی کمی روی پاهای تهیونگ جابه جا شد.....تهیونگ با حرکت یونگی نفس عمیقی کشید .....این پسر داشت دیوونش میکرد .....

یونگی با دهن پر زمزمه کرد .
+سیر....شدم
همونطور که غذای توی دهنش و قورت میداد نگاهی به تهیونگ انداخت ...
×مطمعنی ....
+هومممم
تهیونگ با دیدن لبای خیس یونگی دیگه طاقت نیاورد اروم صورت یونگی رو سمت خودش برگردوند و لباشو روی لبای یونگی گذاشت .....همونطور که بوسشو عمیق تر میکرد یونگیو بیشتر به خودش فشرد و دستشو بین پاهای یونگی برد ....
یونگی با حس لذت ناله ای میون لبای تهیونگ کرد ....با فرو رفتن دست دیگه تهیونگ توی موهاش لباشون ازهم جدا شد ...همونطور که نفس نفس میزد به چشمای تهیونگ خیره شد اروم روی لباش زمزمه کرد ...
+زشت نشدم
×تو همه جوره زیبایی فرشته من
یونگی لبخندی زد و سرشو توی گردن تهیونگ مخفی کرد ....تهیونگ خیلی اروم گره هانبوک یونگی و شل کرد دستشو بین پاهاش برد و نوازش وار روی عضوش کشید ...
+اههه تهیونگااا
تهیونگ بوسه ای روی موهاش نشوند ...
×اگه درد داری مشکلی نیست ...
یونگی سرشو بالا اورد ...
+نه انجامش بدیم ...
تهیونگ سرشو توی گردن یونگی فرو کرد همونطور که اروم میبوسید زمزمه کرد ...
×اروم .....انجامش میدم ...
یونگی با حس انگشتای سرد تهیونگ روی ورودیش از روی لذت لرزید ....تهیونگ یکی از انگشتاشو اروم واردش کرد ....با وارد کردن انگشت دوم یونگی سرشو روی شونه تهیونگ گذاشت ....تهیونگ اروم انگشتاشو حرکت میداد و به نیمرخ زیبای معشوقش خیره شده بود ....یونگی اروم ناله های کوتاه میکرد تهیونگ همونطور که یونگیو روی پاش تکون میداد عضوشو روی ورودیش تنظیم کرد فشار کوتاهی داد و اروم واردش کرد ....یونگی با درد سرشو به عقب پرت کرد و شونه های تهیونگ و فشار داد با کامل وارد شدنش ناله بلندی کرد .......
+اههههههه
تهیونگ اروم باسن یونگی و توی دستاش فشرد و با بالا پایین کردن بدن یونگی داخلش ضربه میزد .....اروم خودشو کمی عقب کشیدو یونگیو روی زمین خوابوند یکی از دستاشو کنار سر یونگی تکیه داد و دست دیگش رو دور  عضو یونگی حلقه کرد هم زمان که ضربه میزد گردن یونگی و میبوسید و ناله های پر از  لذت یونگی و به گوش میسپرد ...
+اعههههه....اهههههه....
تهیونگ سرشو به گوش یونگی نزدیک کرد با حس نزدیکی ضربههاشو محکم تر کرد و با ناله مردونه ای داخل یونگی خالی شد ....اروم دست دیگشو حرکت داد و با ریختن کام یونگیمیون انگشتاس دستشو بالا اورد و زبونشو روی انگشتاش کشید ....یونگی با دیدن این صحنه ناله دیگه ای کرد و بدنشو به تهیونگ نزدیکتر کرد .....تهیونگ اروم بلند شد و شروع به تمیز کردن یونگی و خودش کرد ....

......................................................
نامجون اروم وارد اقامتگاه جین شد با دیدن جین که خیلی اروم چشماشو بسته بود لبخندی زد و بهش نزدیک شد .... اروم روی بدن زیبای جین خیمه زد و بوسه ای روی پیشونیش کاشت ....
جین با دیدن نامجون توی اون فاصله هینی کشید و بالشتک توی دستشو محکم تو سر نامجون کوبوند نامجون اخی کرد و از روی جین بلند شد
÷یاااا این چه کاری بود
=دفاعه شخصیییی ...
÷من فقط بوسیدمت ...
=نمیگی سکته میکنم بی سوکجین میشی ....یهویی اومدی پریدی روممم هرکی دیگه بود سرتو میزد ....
نامجون با عصبانیت ساختگی ای بالشتو از دست جین کشید ولی با پاره شدن قسمتی از رو بالشتی و قرار گرفتنش توی دستاش سرشو محکم به زمین کوبید ....
جین با صدای بلند شروع به خندیدن کرد .....
=واقعا چطور ممکنهههه
نامجون نگاه درمونده ای به تیکه پارچه توی دستش اناخت و با حالت زاری زمزمه کرد ..‌
÷نمیدونممممم....
جین دوباره به قیافه نامجون نگاهی انداخت و شروع به خندیدن کرد ....میون خندش خم شدو بوسه ای روی لبای نامجون گذاشت ...
=خنگ دوست داشتنی
÷الان توهین بود یا تعریف
=دوتاش دیگه ..
نامجون خنده ای کرد و جین و توی بغلش فشرد .....
=پاشو بریم پیش یونگی ...
÷چشم سرورمممم
جین دوباره لبخندی به نامجون زد ....خوشحال بود که نامجونو داشت و نمیخواست هیچ وقت از دستش بده چطوری دیگه میتونست بدون اون نفس بکشه؟

...............................................
با باز شدن در جیمین خودشو به داخل پرت کرد و با بغض داد زد ...
€هیونگگگگگگگگگگگگ
+من خوبم جیمیناااااا اروم باش سعیم نکن بپری تو بغلمممم
جیمین با نزدیک شدن به یک سانتی متری یونگی سریع خودشو عقب کشید و کنارش نشست ...
€بهتری ....
+هوم....
%خدارو شکررررر .....باید زودترم برگردیم به شیلا ....
×به احتمال زیاد دو روز دیگه شایدم سه روز دیگه حرکت کنیم ....باید حال یونگی کاملا خوب بشه ...نمیخوام توی راه اذیت شه ...
هوسوک سرشو تکون داد و کنار تهیونگ نشست با اومدن جین و نامجون جین کاملا یونگی و تو بغلش فشرده بود و موهاشو نوازش میکرد ...
+هیونگ بسههههه
=یاااا دارم بهت محبت میکنمم
€یونگی هیونگگگگ بد نشوووو
یونگی نفسشو با حرص بیرون داد و نگاهشو به تهیونگی که بزور خندشو میخورد انداخت ...
+بخند جناب کیم راحت باش ...
با این حرف یونگی تهیونگ و هوسوک و نامجون شروع به بلند خندیدن کردن و باعث شدن بقیه هم همراهیشون کنن......
یونگی اروم سعی کرد این تصویرو توی ذهنش ثبت کنه ....اینکه همه خوشحال بودن بدون فکر به هیچی در حال خندیدن بودن به نظرش زیبا ترین صحنه ای بود که میتونست ببینه .....
کاشکی هیمیشه همینطوری خوشحال بمونن ..........

پایان .....
چرا الان ناراحتمممم ......یاااا دلم براتون تنگ میشه ...هق .....ممنون از اونایی که از اول فیک همرام بودن و اونایی که به تازگی ریدرم شدن ......اههه خدای منننن چرا اینقد احساساتی شدممم...اروم باش فرزندم..
خب خب بیا عاقل باشیم و مثل یک انسان فهمیده خداحافظی کنیم ....
دوستون دارم خدانگهداررررر.....🤍

prince in caged💫👑Where stories live. Discover now