از وقتی رسیدن خونه زین اصلا بهشون فرصت نداد بزن تو اتاق ساکشون رو بذارن!زین؛وایی گادددد......ایولللل کردیش دیگه نه؟؟!
برای با هزارم پرسید و و هری با کلافگی از جاش بلند شد و دست لویی رو گرفت و اون رو هم بلند کرد...
هری؛اره کردم زین کرردممم پونصد باز پرسیدی منم گفتم ارهههه!
زین؛خب از هیجان و خوشحالیه
هری؛منو لویی دیگه میریم تو اتاقمون با اجازتتتت
با حرس گفت و ساک رو برداشت و دوتایی از پله ها رفتن بالا....
زین؛راستی براتون هدیه خریدیم منو لیام...
بلند گفت که به گوششون برسه...
زین؛چقدر حال میده اینا رو اذیت کرد
آروم به سمت نایل و کندال و لیام گفت و لیام خندید
لیام؛دیگه اذیتشون نکن اونا دیگه باهمن میتونن هرکاری دلشون بخواد با هم بکنن
زین؛باشه...اما باید دنبال یه سرگرمیه دیگه بگردم
به محض اینکه حرفش تموم شد صدای زنگ خونه به صدا در اومد
زین؛من که نمیرم نایل تو برو
به در اشاره کرد و نایل با بی حوصلگی از جاش بلند شد و رفت سمت در و بدون اینکه بپرسه کی پشت دره در رو باز کرد.
بعد از دیدن شخص رو به روش بی حوصلگیش جاش رو با انرژی و خوشحالی عوض کرد و شخصی که باعث شد این اتفاق بیافته کسی نیست جز شان.
شان؛سلام؟
نایل به خودش اومد و سلام خجالتی ای تحویل شان داد.
نایل؛حیحیی سلام شان..
شان لبخند زد و از پشت سر یه شاخه گل رو جلوی نایل گرفت...نایل با تعجب و خجالت به گل خیره شده بود
نایل؛...این..م..مال منه؟
شان؛اوهوم...تو راه که داشتم پیاده می اومدم از یه پیرزن گرفتمش برای تو
لپاش کامل سرخ و داغ شده بود و با خجالت دستش رو دراز کرد و شاخه گل رو از دست سان گرفت...
نایل؛ممنون شان....
سرش رو انداخت پایین و زیر چشمی به شان نگاه کرد و یهو نگاهش افتاد به چمدون توی دست شان و سرش رو بالا گرفت
نایل؛وایییی!!تو اومدی اینجا پیش ما؟؟؟یعنی میخوای اینجا بمونیییی؟؟؟؟
با ذوق گفت و بعد از اینکه شان حرفش رو با تکون دادن سرش تایید کرد چشماش برق زد و مچ دست شان رو گرفت و کشید داخل و در رو بست.
صدای بسته شدن در توجه همه رو جلب کرد و به نایل که با لبخند مچ شان رو گرفته بود و یه شاخه گل تو دستش بود و به شان و چمدونش نگاه کردن
YOU ARE READING
I will never hurt you[L/S][Z/M][N/SH]
Fanfiction"بوک کامل شده" -بگو دوستم داری هنوز.....بگو همش خواب بود....بگو برگشتی پیشم.....بگو منو بخشیدی بخاطر آسیبی که بهت زدم......بگو.....خواهش میکنم یه حرفی بزن......میدونم بهت قول داده بودم بهت آسیب نزنم.....من نمیخواستم اینجوری بشه......نمیدونستم اینجو...