part3

860 131 78
                                    

لویی چند ساعتی میشد که بیدار شده بود و فردی هنوز روی تخت لویی خواب بود.
صدای گوشی لویی در اومد و لویی سریع رفت سمتش.
چارلی بود و عکس جزوه هایی رو که لویی میخواست رو فرستاده بود.....ولی از شانس فاکیه لویی موبایلش الان خاموش میشد.
سریع سیم شارژر رو برداشت و زد به برق ولی اون علامت رعد و برق نیومد روی موبایل!!
چند بار سیم رو کند و دوباره زد ولی بازم نیومد....هری به لویی نگاه کرد و چشاش رو چرخوند

هری؛احمقق..اون خراب شده الان از جا میکنیش!!!

لویی برگشت سمت هری و پوفی کرد و چشاش رو چرخوند

لویی؛من الان به شارژر نیاز دارم.....خب چکار کنم؟

هری؛بیا از سرایه کنار تخت من استفاده کن

لویی با بی میلی رفت کنار تخت اون دیکهد و شارژرش رو زد توی برق.
لویی منتظر موند تا موبایلش روشن بشه تا بتونه عکس اون جزوه ها رو دانلود کنه.......صدای خواب آلود فردی توجه لویی رو جلب کرد

فردی؛ددی؟!!

لویی؛من اینجام....

فردی داشت پشت لویی رو تماشا میکرد و خب یه خطای دید به وجود اومده بود.....هری پاهاش باز بود و لویی دقیقا رو به روش بود و پایین تخت‌.
فردی برای لحظه ای هنگ کرد و یهو جیغ کشید

فردی؛اااااااااا.........نههههههههه

هری و لویی گوشاشون رو بخاطر جیغ فردی گرفتن و فردی سریع از تخت اومد پایین و خودش رو به لویی رسوند

فردی؛ددیییییی......براش ساک زدییییی؟؟؟!!!!!

لویی و هری با چشای گرد شده به فردی نگاه میکردن

هری؛تو...الان چه سمی گفتیییی؟؟؟!!

لویی؛وات د فاکککک فردی خوبی؟؟من گفتم برات نوشیدنی خوب نیست.

فردی؛اوههه....خطای دید بود.....هیچی به خودتون نگیرین

بعد لویی رو بغل کرد و لپش رو بوسید هری هم عق میزد به این همه لوس بازی و مشغول ور رفتن با گوشیش شد.

فردی؛راستی ددی....

لویی؛جونم؟

فردی؛من میخواستم یه چیزی بهت بگم ولی نمیشد

لویی؛چیو؟

فردی؛خب یادته بهم راجب ج....جق زدن گفتی؟

لویی؛ اوهوم

فردی؛من زدم ولی نیومد!!!دروغ گفتی؟؟

لویی چشاش گرد شد و هری هم داشت به حرفاشون گوش میداد و یکم تعجب کرده بود که اون بچه چطوری اخه!؟

لویی؛تو...چ...چکار‌ کردیی؟اون کار برای بزرگتر هاست نه بچه ها

فردی دست به سینه شد و اخم کرد

I will never hurt you[L/S][Z/M][N/SH]Where stories live. Discover now