part11

653 105 71
                                    


چند ساعتی میشد که رسیده بودن و نایل و زین هی از لویی میپرسیدم حالش خوبه؟یا جاییش درد نمیکه؟چرا رفت؟چرا اون کار رو کرد؟؟

لویی هم به سوالاشون جواب داد و خسته شده بود و میخواست بخوابه......رفت سمت پله ها و هری هم پشتش راه افتاد،برگشت و به هری نگاه کرد

لویی؛تو کجا؟!

هری؛منم میام یه وقت کاری دست خودت ندی....اخه بعید نیس

لویی چیزی نگفت و به راهش ادامه داد و رفتن داخل اتاق

لویی گوشه تخت نشست و به پشت خوابید و درد کمرش باعث شد لویی ناله ای بکنه

هری؛حالت خوبه؟؟

لویی؛اوهوم.....

لویی دستش رو پشت کمرش کشید و صورتش از درد جمع شده بود.....

هری نگاهش به کبودی های جدید دست و گردن لویی افتاد

هری؛من‌میرم از نایل‌ کرم بگیرم که بزنی روی کبودی هات تا زود خوب بشن.......از جات تکون نخور فکرای احمقانه هم نکن!!!

هری سریع از اتاق رفت بیرون و رفت سمت نایل که پایین بود

هری؛نایل یه کرم میدی؟؟برای کبودی های لویی میخوام.....

زین؛میبینم داری کم کم سر عقل میای.....داری به کیتنت میرسی.....آفریننننن

زین برای هری دست زد و هری پوکر نگاهش کرد

هری؛خفه شو.......

نایل کرم رو اورد و داد به هری....هری هم به سرعت باد از پله ها رفت بالا و وارد اتاق شد

نفس عمیقی از سر آسودگی کشید که لویی آروم همونجا نشسته بود،داشت به کبودی های جدیدش نگاه میکرد و وقتی هری اومد تو اتاق نگاهش رو از روی کبودی ها گرفت.

هری؛آفرین......بیا برات کرم اودرم......

هری گفت و به لویی نزدیک تر شد،لویی دستش رو دراز کرد تا کرم رو از هری بگیره ولی هری ندادش

لویی؛بدششش!!!....

هری؛نه.....خودم میزنم.....تو که پشت سرت چشم نداری که برای خودت پشت کمرت رو کرم بزنی!!!

لویی؛بدش.....فقط پشت کمرم که کبود نشده!جاهای دیگه هم هست و خودم میتونم اونجا ها رو کرم بزنم....برو بیرون وقتی رسیدم به کمرم صدات میکنم

هری کرم رو داد به لویی و از اتاق رفت بیرون و پشت در منتظر موند

بعد از دو دقیقه لویی هری رو صدا زد

لویی؛هری؟......

هری؛بله....بیام؟؟

لویی؛اوهوم....بیا.....

هری در اتاق رو باز کرد و لویی رو دید که پشتش به هری بود تیشرتش تنش نبود.....و همین طور کبودی های بزرگ و پر رنگ که باعث شد هری قیافش رو در بکشه....

I will never hurt you[L/S][Z/M][N/SH]Where stories live. Discover now