یهو از خواب پرید بخاطر خواب بدی که دید و به لویی توی بغلش خیره شد....نفسش رو با آسودگی از وجود لویی بیرون فرستاد چون خواب دید که اون عوضی لویی رو گرفته و هری هم هیچ کاری نمیتونه بکنه و لویی رو نجات بده!
هری؛فرشته کوچولوی من....
آروم گفت و گونه لویی رو بوسید
نگاهش به ساعت افتاد که پنج صبح بود و یادش اومد باید این ساعت به لویی قرصش رو بده...
هری؛عشقم....عشقم...پاشو
آروم لویی رو تکون داد و لویی صورتش رو در هم کشید اما چشماش رو باز نکرد
هری؛عشقم باید بیدار بشی قرصت رو بخوری...
لویی؛ااممم...
نالید و باز هم چشماش رو باز نکرد......چاره ای برای هری نموند که لویی رو براید استایل بلند کنه و ببره پایین
رفت تو آشپزخونه و قرص لویی رو اورد ولی با معده خالی نمیتونست قرصش رو بخوره برای همین هری براش یک ساندویچ کره و مربا هویج درست کرد تا بخوره.
لویی روی یکی از مبل ها خوابش دوباره برده بود و هری باز صداش زد و بیدارش کرد....
هری؛عشقم...زود بخورش که قرصت هم بخوری و بریم بخوابیم باشه؟
چشماش رو با دستاش مالید و ساندویچ رو از دست هری گرفت،با چشمای پف کرده و خواب آلود که به زور باز بودن سعی میکرد ساندویچ توی دستاش رو ببینه..
همون طور که ساندویچ تو دهنش بود چشماش بسته شد و میخواست به پشت بیافته که هری سریع گرفتش
هری؛عشقم...بده من بدم بهت...
ساندویچ رو از لویی گرفت و لویی رو نشوند روی پاهاش....
هری؛دهنت رو باز کن...
لویی دهنش رو آروم باز کرد و گاز کوچیکی از ساندویچ زد....
آروم شروع کرد به آروم جویدن.یه گاز دیگه هم میخواست بزنه که اشتباهی انگشت هری رو هم همراهش گرفت
هری؛بیبی اون انگشت منه که داری میخوریش
یکم خندید و انگشتش رو از توی دهن لویی بیرون کشید و ساندویچ رو به لبای لویی نزدیک کرد
هری؛اینو گاز بزن
لویی؛ه..هری...خوابم..میاد....
هری؛میدونم قشنگم...اما باید اینو بخوری....دو تا گاز دیگه بزن حداقل!
خمیازه کشید و یه گاز دیگه هم زد....و بعد از اینکه خوب جویدش آخرین گازش هم زد و هری یکم به لویی آب داد و بعد قرصش رو داد بهش.
هری؛تموم شد...حالا میریم میخوابیم
لویی رو بلند کرد و از پله ها رفتن بالا و وارد اتاق شدن و. دوباره باهم خوابیدن....
YOU ARE READING
I will never hurt you[L/S][Z/M][N/SH]
Fanfiction"بوک کامل شده" -بگو دوستم داری هنوز.....بگو همش خواب بود....بگو برگشتی پیشم.....بگو منو بخشیدی بخاطر آسیبی که بهت زدم......بگو.....خواهش میکنم یه حرفی بزن......میدونم بهت قول داده بودم بهت آسیب نزنم.....من نمیخواستم اینجوری بشه......نمیدونستم اینجو...