خب کاور ها رو اینجا میذارم ببینم باز ریپورت میشم یا نه....دعا کنین نشم:')•
جلوی خونشون پیاده شدن و ماشین بالافاصله رفت،شان دستش رو توی جیب هاش فرو برد و دنبال کلید خونه گشت و در حالی که نگاهش به نایل بود و چون هول کرده بود نمیتونست کلید رو از توی جیبش در بیاره.
نایل خندید و با دستش سر شان رو به طرف دیگه ای هدایت کرد و مجبورش کرد تمرکز کنه روی برداشتن کلید ها از توی جیبش.
شان هم خندید و بالاخره کلید ها رو پیدا کرد و سریع در رو باز کرد و کلید رو از روی در برداشت و در رو هل داد تا کامل باز بشه.
شان؛بپر پشت من....
نایل پرید پشت شان و با هم وارد خونه شدن و شان به نایل گفت در رو با پشت پاش ببنده و بعد سریع از کنار جمع هایی که دور تا دور خونه بودن رد شدن و از پله ها بالا رفتن.
شان نایل رو روی تخت انداخت و نایل به خاطر یه چیز تقریبا سفت زیر پتو نالید و بلند شد و پتو رو کنار زد و با یه دیلدو مواجه شد،شان خندید و نایل هم طبق معمول سرخ شد.
نایل؛قراره ازش استفاده بشه؟
شان؛همه چیز بستگی به تو داره عشق من این بدن خودت،دوست داری امتحانش کنی؟
با تردید نگاهی به دیلدو تقریبا بزرگ رو به روش انداخت و لبخند خجولی زد سرش رو به معنای اره تکون داد.
شان هم لبخند پهنی زد و آروم به سمت نایل قدم برداشت و انقدر بهش نزدیک شد که نایل بخاطر نزدیک بودنش به لبه تخت افتاد و صورتش دقیقا رو به روی دیک نیمه هارد شان بود که از زیر شلوارش معلوم بود.
خیلی آروم کمربندش رو باز کرد و گذاشت روی میز کنار تخت که چندتا لوب هم اونجا بود،یه لوب رو هم برداشت و انداخت روی تخت،بعد از در اوردن کتش دکمه های پیراهنش رو دونه دونه و آروم باز کرد.
نایل پیش خودش فکر کرد که چرا منتظر مونده شان کارش تموم بشه اونم میتونه لباس هاش رو در بیاره ولی شان مچ دستش رو گرفت
YOU ARE READING
I will never hurt you[L/S][Z/M][N/SH]
Fanfiction"بوک کامل شده" -بگو دوستم داری هنوز.....بگو همش خواب بود....بگو برگشتی پیشم.....بگو منو بخشیدی بخاطر آسیبی که بهت زدم......بگو.....خواهش میکنم یه حرفی بزن......میدونم بهت قول داده بودم بهت آسیب نزنم.....من نمیخواستم اینجوری بشه......نمیدونستم اینجو...