از استخر پشتی بیرون اومدن و باد شدیدی که می وزید باعث شد تنشون از سرمایه زیادی که بهشون وارد شد بلرزه.لرزون خودشون رو به در خونه رسوندن،لوک اون ها رو دید و دوید سمتشون
لوک؛اوه خدای مننن!!
سریع در خونه رو براشون باز کرد و فرستادشون داخل
کندال که روی مبل ها تنها نشسته بود اون دوتا موش آب کشیده رو دید و دستش رو جلوی دهنش گرفت و به سمتشون رفت تا کمکشون کنه برن کنار شومینه بشینن
کندال؛وایی گاد!چی شده؟!هریییییی لیامممممم بیاین پایین!!!!!
بلند هری و لیام رو صدا زد و اونا خودشون رو به سرعت رسوندن پایین و با لویی و زین که خیسه خیسه شده بودن و از سرما کنار شومینه میلرزیدن مواجه شدن
هری سریع خودش رو به لویی رسوند و لیامم به زین
هری؛وای فاک!لویی!!!چه اتفاقی براتون افتاده!؟
با نگرانی پرسید و لویی رو تو بغل خودش گرفت
لیام؛زین...باید لباس هات رو عوض کنم اینجوری نمیشه....
زین رو مثل یه نوزاد بلندش کرد و هری هم همین کارو کرد......لیام زین رو برد توی اتاق خودش و هری هم با لویی رفتن تو اتاق خودشون.
هری سریع به سمت کمد لباسیشون رفت و یه لباس آستین بلند و گرم و یه شلوار و باکسر برای لویی اورد تا بپوشه
لباس های لویی رو از تنش در اورد و لباس های جدید رو تنش کرد
هری؛چکار کردین با خودتون هان؟!
لویی وند بار پشت سر هم سرفه کرد و بینیش رو بالا کشید
لویی؛خ..خب همش تقصیر ز..زین بود نقشه اون بود....
هری؛نقشه زین این بود که خودتون رو خیس کنین تو اون سرما؟؟!
ناباورانه پرسید و عصبی بود چون نگران لویی بود ولی خب خودش رو کنترل کرد
لویی؛ز..زین فهمید شان و نایل با هم رفتن استخر و خواست کاری کنه که...که اونا به هم نزدیک تر بشن..برای همین به من گفت بیا کمکم کن یه سطل پر از یخ رو خالی....ک..کنیم روشون،این کارو کردیم بعد نایل پرید تو بغل شان....بعد پای منو کشید و من افتادم تو استخر بعدشم از استخر اومد بیرون و زین رو هل داد اونم افتاد.
هری پوکر بهش خیره شده بود و واقعا به این شک کرده بود که لویی و زین ۱۹ سالشونه!
هری؛هعی....دیگه همچین کاری نکنین،مطمئن باش حالت خیلی بدتر از اینم میشه ولی خب من تلاشمو میکنم جلوش رو بگیرم تا میشه.
لویی لباش رو جلوی اورد و هری بوسیدش
هری؛حالا بیا بریم پایین کنار شومینه بشین تا گرم بشی....
YOU ARE READING
I will never hurt you[L/S][Z/M][N/SH]
Fanfiction"بوک کامل شده" -بگو دوستم داری هنوز.....بگو همش خواب بود....بگو برگشتی پیشم.....بگو منو بخشیدی بخاطر آسیبی که بهت زدم......بگو.....خواهش میکنم یه حرفی بزن......میدونم بهت قول داده بودم بهت آسیب نزنم.....من نمیخواستم اینجوری بشه......نمیدونستم اینجو...