+ آخر این هفته از سئول میریم
+تهیونگ بیدار شو دیگه
_ اومممم
جونگکوک آهی کشید و برای بار دهم ته رو از روی تخت بلند کرد
تهیونگ با غر غر چشم هایش رو مالوند و گفت
_ اهه خو چرا نمیزاری بخوابمآلفا دستش رو لای موهای تهیونگ برد و نوازششون کرد
+ آخه بچه ها الان اینجان
تهیونگ سرش رو روی شونه آلفا گذاشت
_خب بیان+مگه قرار نبود درمورد سفر بهشون بگی
تهیونگ با شنیدن این حرف مثل برق گرفته ها از جاش پرید
نگاهی به کوک انداخت و بوسه ای سریع روی لب هاش گذاشت_ تو برو سرگرمشون کن من برم حموم و بیام
و بعدش بدون منتظر جوابی از کوک موندن به سمت حموم پرواز کردجونگکوک خنده ای کرد و خواست از جاش بلند سه که با دیدن پیامی از لیلی سرجاش وایساد
« جونگکوکی برگرد پیش خودم ، من یه فرصت دیگه بهت میدم »آلفا پوزخندی از این همه اعتماد به نفس لیلی زد و با خودش گفت
+ بمیر بچ
بعدش هم شماره لیلی رو بلاک کرد و رفت تا مهمون هاش پایین تنها نباشن
.
..................
.
ته نگاهی به خودش تو آینه انداخت ، واقعا خیلی هیجان زده بود ، قرار بود برای اولین بار پاش رو از کره بیرون بزاره ، اونم با هواپیما ، قطعا قرار بود بهش خوش بگذره
بعد از خشک کردن موهاش یه شلوار و تی شرت مشکی رنگ پوشید و پیراهن زرد رنگش هم روی اونها پوشید و دکمه هاش رو باز گذاشت ، خب حالا فقط مونده بود یکم به صورتش برسه
جلوی آینه رفت و کرم مخصوصی که جونگکوک براش گرفته بود رو روی صورتش زد و بعد از کشیدن برق لب کمرنگی به لب هاش ، چتری هاش رو مرتب کرد و لبخند مستطیلی به خودش زد
_ خب کاملا آماده امبعد دستی روی شکمش کشید و گفت
_ بچه ها وقت خوردنه
بعد از آخرین نگاه تو آینه به خودش بالاخره از اتاق خارج شد و به سمت پله ها رفتمیتونست صدای جیمین رو بشنوه که داشت یونگی رو مسخره میکرد
یاد حرفی که درباره یونمین به کوک زده بود افتاد و خنده خبیثی کردخواست اول پیش کوک و مهمون ها بره اما با خودش گفت اونا که جایی نمیرن
پس بدون این که توجه کسی رو جلب کنه راهش رو سمت آشپزخونه کج کرددر یخچال رو باز کرد و گفت
_ خب اینجا چی داریمممم
همون طور که تو یخچال دید میزد چشمش به شکلات صبحانه افتاد و با دیدنش لیسی به لبش زد و از جاش برش داشتبعد از ریختن یک لیوان شیر سر میز نشست و گفت
_ هوممم شیر و شکلات خیلی خوب میشه
با قاشقی که آورده بود شروع کرد به خوردن شکلات و بعدش شیر
نفهمید چطور ولی وقتی به خودش اومد همش رو تموم کرده بود

BẠN ĐANG ĐỌC
𝐁𝐞 𝐦𝐲 𝐛𝐚𝐛𝐞| 𝐊𝐨𝐨𝐤𝐯
Fanfiction• 𝐍𝐚𝐦𝐞 : 𝐁𝐞 𝐦𝐲 𝐛𝐚𝐛𝐞 | بی مای بیبی • 𝐌𝐚𝐢𝐧 𝐜𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞 : 𝐤𝐨𝐨𝐤𝐯 • 𝐎𝐭𝐡𝐞𝐫 𝐜𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞 : 𝐬𝐞𝐜𝐫𝐞𝐭 • 𝐆𝐧𝐫𝐞 : 𝐎𝐦𝐞𝐠𝐚𝐯𝐞𝐫𝐬𝐞 , 𝐦𝐩𝐞𝐫𝐠 , 𝐬𝐦𝐮𝐭 , 𝐡𝐚𝐩𝐩𝐲 𝐞𝐧𝐝 , 𝐂𝐨𝐦𝐞𝐝𝐲 تهیونگ یه امگاست که خانوادش با...