☁️𝐩𝐚𝐫𝐭 𝟑𝟎☁️

4.3K 679 401
                                    

+حتما مدرکی علیهش پیدا میکنیم

به محض وایسادن ماشین جلوی خونه یونگی بدون توجه به کسی راهش رو کشید و رفت داخل

هوسوک سری تکون داد و همون فرمون برگشت رفت خونه مینگی

تهکوک هم نگاهی به هم کردن و با هم به سمت خونه رفتن

بعد از اینکه وارد شدن ته چشمش به جیمین افتاد که با چشم های لرزون روبروش وایساده بود

با لحن دلتنگی لب زد
_چیم چیم
جیمین هم بدون اینکه نگاهش رو از تهیونگ بگیره جواب داد
« ته ته »
و باز تهیونگ

_ چیم چیم
جیمین در جواب
« ته ته »
چیم چیم = ته ته
چیم چیم = ته ته


1 hour later ( با اون لحن باب اسفنجی بخونید 😐😂✌🏻💕)

چیم چیم= ته ته
چیم چیم = ته ته

نگاهی به خودشون کردن و وقتی دیدن شوهراشون دست به دعا دارن ازشون روز میشن بغل همدیگه پریدن

جیمین همونطوری که هق میزد گفت
« متاسفم هق اگه من اونروز زودتر میومدم »

تهیونگ با محبت دستی روی موهای جیمین کشید و جواب داد
_ بهش فکر نکن هرچی بود گذشت ، الانم بگو اون جیمین بچ برگرده

جیمین با این حرفش خنده ای کرد و گفت
« بریم پیش بچه هات ؟»

تهیونگ با ذوق سر تکون داد و دست جیمین رو کشید تا به طبقه بالا برن

سر راه به سمت کوک برگشت و گفت
_ کوکی میای بریم بچه ها رو ببینیم ؟
کوک همون طوری که روی مبل لش کرده بود جواب داد
+ حسش نیست بعدا میبینم

ته هم شونه ای بالا انداخت و با جیمین به راهش ادامه داد

با رسیدن به اتاق بچه ها صدای جین میومد که داشت براشون قصه می‌گفت

« نامادری بدجنس قصه که اسمش پارک چمن باشه یه روز وارد اتاق پرنس خوشگلمون جین برفی شد »

تهیونگ با خنده نگاهی به جیمین کرد که از گوشاش دود بلند میشد خواست در رو باز کنه که دستش رو گرفت و گفت
_ نه جیمین وایسا ببینم بقیه قصه چی میشه

جیمین هم با حرص سر تکون داد و منتظر ادامه داستان شد که جین ادامه داد

« پارک چمن یه گربه هم داشت که اسمش یونگی پیشو بود اون روزی که رفت داخل اتاق جین برفی دید که پیشو روی پاهای پرنس جین خوابش برده »

تهیونگ که پخش زمین بود و جیمین فقط با حرص پوف میکشید که جین ادامه داد

« چمن بد جنس خیلی عصبی شد پس یه شکار چی قاتل که به هوسوک پلنگ معروف بود استخدام کرد تا جین خوشگل و خوش هیکل و خوش صدا رو بکشه »

𝐁𝐞 𝐦𝐲 𝐛𝐚𝐛𝐞| 𝐊𝐨𝐨𝐤𝐯Onde histórias criam vida. Descubra agora