« من یه همدست داشتم»
بعد از این حرف یوگیوم قاضی نگاهی به هوسوک انداخت و گفت
« خوشم اومد افسر جانگ »هوسوک با سر تعظیمی کرد و با لبخندی گفت
« من که بهتون گفتم از لیلی اسم میبره »قاضی لبخندی زد و رو به یوگیوم گفت
« این خودش نوعی اعتراف به گناهانت بود »بعدش به یکی از پلیس هایی که اونجا بود گفت
« پارک لیلی رو بیارید »با وارد شدن لیلی دادگاه تو سکوت بدی رفته بود و تهکوک با تعجب به لیلی نگاه میکردن که زیر چشمش کبود و دست هاش زخم شده بود
یونگی نگاهی به یوگیوم کرد که اونم بیخبر از همه جا با تعجب به لیلی نگاه میکرد
لیلی به محض دیدن قاضی سرش رو پایین انداخت و شروع کرد به اشک ریختن
قاضی با لحن متعجبی از لیلی پرسید
« چه بلایی سر تو اومده دخترم »لیلی چشم های لرزونش رو به یوگیوم داد و بعد رو به قاضی گفت
« این .. مرد تو پنج روز گذشته »به اینجای حرفش که رسید هق هق هاش رو شروع کرد و ادامه داد
« تو پنج روز گذشته هق خیلی هق منو کتک زد »قاضی نگاهی به یوگیوم کرد که با دهن باز به لیلی نگاه میکرد
تهیونگ دست کوک رو گرفت و گفت
_داره دروغ میگه ما اونا رو سه روز پیش تو ساحل دیدیمکوک چند بار تایید کرد و سرپا ایستاد
+ جناب قاضی من و همسرم سه روز پیش این دو نفر رو تو ساحل مشغول بوسیدن دیدیمقاضی سری تکون داد و جواب داد
« مدرکی هم دارید ؟ »کوک کمی سکوت کرد و با صدای آرومی جواب داد
+ خیر
قاضی روش رو از کوک گرفت و گفت
« پس نظم جلسه رو بهم نزن »لیلی به محض ساکت شدن دادگاه روی زمین نشست و شروع کرد به هق هق کرد بعد انگشت اشارش رو به یوگیوم گرفت و گفت
« تو قول دادییی هق تو گفتی منو خوشبخت میکنی تو .. هق هق »
قاضی با دلسوزی نگاهی به لیلی کرد و گفت
« دخترم میتونی ثابت کنی که این مرد به تو خشونت میکرد ؟»لیلی چشم هاش رو بست و چند بار سر تکون داد
بعد در دادگاه برای بار چهارم تو اون جلسه باز شد و در کمال ناباوری پدر تهیونگ و یوگیوم وارد شدتهیونگ و یوگیوم با دهن باز به پدرشون نگاه میکردن که آقای کیم خم شد و لیلی رو تو آغوش گرفت
« عروس بیچاره من ، خودتو خالی کن »یوگیوم دهنش رو به سختی باز کرد و گفت
« پ..پدر »
اما آقای کیم نگاه اشکیش رو بهش داد و گفت
« دهنتو ببند پسره نمک نشناس »
YOU ARE READING
𝐁𝐞 𝐦𝐲 𝐛𝐚𝐛𝐞| 𝐊𝐨𝐨𝐤𝐯
Fanfiction• 𝐍𝐚𝐦𝐞 : 𝐁𝐞 𝐦𝐲 𝐛𝐚𝐛𝐞 | بی مای بیبی • 𝐌𝐚𝐢𝐧 𝐜𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞 : 𝐤𝐨𝐨𝐤𝐯 • 𝐎𝐭𝐡𝐞𝐫 𝐜𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞 : 𝐬𝐞𝐜𝐫𝐞𝐭 • 𝐆𝐧𝐫𝐞 : 𝐎𝐦𝐞𝐠𝐚𝐯𝐞𝐫𝐬𝐞 , 𝐦𝐩𝐞𝐫𝐠 , 𝐬𝐦𝐮𝐭 , 𝐡𝐚𝐩𝐩𝐲 𝐞𝐧𝐝 , 𝐂𝐨𝐦𝐞𝐝𝐲 تهیونگ یه امگاست که خانوادش با...