☁️𝐩𝐚𝐫𝐭 𝟏𝟑☁️

6.8K 1.1K 369
                                    

_ب...بابام داره .... زنگ میزنه

جونگکوک چند لحظه به تهیونگ نگاه کرد ، بعد اخم ریزی و بدون توجه به گوشی در حال زنگ دست تهیونگ رو گرفت و به سمت طبقه بالا رفتن ، وقتی سردی دست های تهیونگ رو احساس کرد برای بار هزارم به پدرش و یوگیوم لعنت فرستاد
معلوم نیست چطور باهاش رفتار میکردن که الان انقدر ازشون می‌ترسه

وقتی به اتاق رسیدند ، آلفا سمت تخت رفت و از تهیونگ خواست بشینه ، بعد از اینکه تهیونگ نشست خودش هم روبروش نشست
+ ته ببین دستات چه سرده ، لطفا نترس
تهیونگ سری تکون داد و خواست جوابی بده که کوک  انگشت اشارش رو روی لب هاش قرار داد
+ الان که نه پدرت اینجاست ، نه یوگیوم
یکی از ابرو هاش رو بالا انداخت و با لحن دلخوری پرسید
+ به من اعتماد نداری ؟
تهیونگ سریع چند بار سر تکون داد و گفت
_ دارم ، خیلی دارم

آلفا لبخند آرومی زد و با دستش صورت تهیونگ رو نوازش کرد
+ پس احتمالا یادته من بهت قول دادم همیشه هواتو دارم
طوری که به شکم ته فشار نیاد اونو کشید تو بغلش و بوسه ای روی موهاش گذاشت
+ پس نبینم دیگه از هیچی بترسی
و ما تهیونگی رو داریم که خیالش کاملا راحت شده بود و صورتش رو به گردن آلفا میمالوند
_ کوکی
جونگکوک هومی کرد و تهیونگ با لحن آرومی و خوشحالی گفت
_ خوبه که هستی

جونگکوک هومی کرد و تهیونگ رو از خودش جدا کرد و به سمت لب هاش خم شد بوسه ای سبک روی لب های تهیونگ گذاشت و خواست عقب بکشه ، اما با گاز ریزی که تهیونگ از لب پایینش گرفت سرجاش موند
خب انگار بیبیش بیشتر میخواست

+18

لب های تهیونگ رو با شدت میمکید و صدای بوسشون تنها صدایی بود که از اتاق میومد
بوی وانیلی که از تهیونگ میومد کل فضا رو دربر گرفته بود و این باعث میشد کوک هر لحظه هورنی تر بشه

برای نفس گرفتن از هم جدا شدند و تو این فاصله کوک به تهیونگ کمک کرد لباسش رو در بیاره و بعد از اون هم خودش لباسش رو درآورد
از تهیونگ خواست که دراز بکشه و به محض انجام خواستش خودش روش خیمه زد

نگاهی به چشمهای منتظر تهیونگ کرد و پوزخندی زد ، لیسی به لبش زد و یکی از نیپل های تهیونگ رو وارد دهنش کرد
با بلند شدن آه تهیونگ اومی کرد و دستش رو به اونیکی نیپلش رسوند و شروع کرد به بازی کردن باهاش

_ آهههه.هه کوکی
جونگکوک هومی کرد و از تهیونگ جدا شد
به گونه های رنگ گرفته تهیونگ نگاهی انداخت و گفت
+ اگه بخاطر توله ها نبود تا الان داشتم داخلت میکوبیدم
گونه های ته به سرعت رنگ گرفت و سرش رو تو بالشت مخفی کرد

جونگکوک خنده ای کرد و با یه دستش دیک تهیونگ رو گرفت و دست تهیونگ رو روی دیک خودش گذاشت
تهیونگ با تردید دستش رو روی دیک کوک چند بار حرکت داد ، اما با دیدن بسته شدن چشم های آلفا از روی لذت ، سرعت حرکت دستش رو بیشتر کرد

𝐁𝐞 𝐦𝐲 𝐛𝐚𝐛𝐞| 𝐊𝐨𝐨𝐤𝐯Where stories live. Discover now