«متاسفانه پدرتون در اثر تصادف با ماشین فوت کردن»
مراسم ختم پدر تهیونگ به خوبی انجام شد با حضور افراد کمیمادرش که اصلا نیومد ، وقتی بهش زنگ زد و گفت مامان بالای یوگیوم مرده
مادرش در کمال تعجب بدون پرسیدن حال تهیونگ جواب داد
خب به درکو تلفن رو قطع کرد ، با خودش گفت اگه با کوک آشنا نمیشد حتما زیر دست این خانواده ظالم میمرد
هه حتی نمیشد اسمش رو خانواده گذاشت نگاهی به اطراف کرد و با دیدن لیلی روش رو برگردوند
کوک و هیونگ ها تو ماشین رفتن تا تهیونگ بتونه آخرین حرف ها رو با پدرش بزنه ، اما واقعا هیچی نداشت که بهش بگه
چرا داشت ... خیلی گلایه داشت ولی آیا حرفاش تغییری تو چیزی ایجاد میکرد ؟ پس چرا خودش رو خسته کنه
آخرین نگاه رو به مقبره پدرش کرد
_ امیدوارم تو زندگی بعدیت آدم درستی باشی
بعدش روش رو برگردوند و به سمت ماشین حرکت کرد« هی بچ »
چشمی چرخوند و نگاهی به لیلی کرد
_ لیلی اصلا حوصله تهدید هاتو ندارملیلی لبخند مسخره ای زد و گفت
« میبینی چقدر ازم میترسی »
تهیونگ پوزخندی زد و خواست چیزی بگه که لیلی ادامه داد
« تازه الان کوک و اون دوستات هم نیستن اینجا پس باید بیشتر بترسی »تهیونگ با حفظ همون پوزخند جواب داد
_ دقیقا از چی تو باید بترسم آخه
دستش رو سمت موهای لیلی برد و چرخی بهش داد
_ دختر ضعیفی مثل تو هیچ کاری از دستش بر نمیادبعدش به سمت خروجی قبرستون برگشت و زیر لب مشغول شمارش معکوس برای انفجار لیلی شد
_ یک ... دو ..... سه« آهای کیم تهیونگ وایسا »
با لبخند رضایت بخشی به سمت لیلی برگشت و منتظر شد
« داری میگی هیچ کاری از دست من بر نمیاد ؟ »خنده بلندی کرد و بعد با چهره خشمگین رو به تهیونگی که به طرز مشکوکی سکوت کرده بود گفت
« من همونی ام که با برادرت ریختم رو هم ، آدم فرستادم بهت چاقو بزنن »دست به کمر شد و به ابروش رو بالا داد
« همونی که آدم فرستاد بهت تجاوز کنن ، همون کسی که دستور دزدیدنت رو داد »آهی کشید و ادامه داد
« من یوگیوم احمق رو دو دستی بدبخت کردم و برای همیشه از دستش راحت شدم ، حتی پدرش رو با یه دروغ الکی راضی کردم علیهش شهادت بده »بعدش به قبر پدر تهیونگ اشاره کرد
« به راننده ماشین مواد مخدر دادم تا گیج بشه و این پیر مرد رو زیر کنه ، و میبینی که موفق هم شدم »چهره مغروری به خودش گرفت و گفت
« بازم میگی کاری از دستم بر نمیاد »تهیونگ با همون چهره آرومی که حفظ کرده بود لب زد
_ لیلی تو دختر زیرکی هستی ولی در عین حال احمق ترینی
ESTÁS LEYENDO
𝐁𝐞 𝐦𝐲 𝐛𝐚𝐛𝐞| 𝐊𝐨𝐨𝐤𝐯
Fanfic• 𝐍𝐚𝐦𝐞 : 𝐁𝐞 𝐦𝐲 𝐛𝐚𝐛𝐞 | بی مای بیبی • 𝐌𝐚𝐢𝐧 𝐜𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞 : 𝐤𝐨𝐨𝐤𝐯 • 𝐎𝐭𝐡𝐞𝐫 𝐜𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞 : 𝐬𝐞𝐜𝐫𝐞𝐭 • 𝐆𝐧𝐫𝐞 : 𝐎𝐦𝐞𝐠𝐚𝐯𝐞𝐫𝐬𝐞 , 𝐦𝐩𝐞𝐫𝐠 , 𝐬𝐦𝐮𝐭 , 𝐡𝐚𝐩𝐩𝐲 𝐞𝐧𝐝 , 𝐂𝐨𝐦𝐞𝐝𝐲 تهیونگ یه امگاست که خانوادش با...