☁️ 𝐩𝐚𝐫𝐭 𝟑𝟐 ☁️

4K 662 270
                                    

«متاسفانه پدرتون در اثر تصادف با ماشین فوت کردن»


مراسم ختم پدر تهیونگ به خوبی انجام شد با حضور افراد کمی

مادرش که اصلا نیومد ، وقتی بهش زنگ زد و گفت مامان بالای یوگیوم مرده

مادرش در کمال تعجب بدون پرسیدن حال تهیونگ جواب داد
خب به درک

و تلفن رو قطع کرد ، با خودش گفت اگه با کوک آشنا نمیشد حتما زیر دست این خانواده ظالم میمرد

هه حتی نمیشد اسمش رو خانواده گذاشت نگاهی به اطراف کرد و با دیدن لیلی روش رو برگردوند

کوک و هیونگ ها تو ماشین رفتن تا تهیونگ بتونه آخرین حرف ها رو با پدرش بزنه ، اما واقعا هیچی نداشت که بهش بگه

چرا داشت ... خیلی گلایه داشت ولی آیا حرفاش تغییری  تو چیزی ایجاد میکرد ؟ پس چرا خودش رو خسته کنه

آخرین نگاه رو به مقبره پدرش کرد
_ امیدوارم تو زندگی بعدیت آدم درستی باشی
بعدش روش رو برگردوند و به سمت ماشین حرکت کرد

« هی بچ‌ »
چشمی چرخوند و نگاهی به لیلی کرد
_ لیلی اصلا حوصله تهدید هاتو ندارم

لیلی لبخند مسخره ای زد و گفت
« میبینی چقدر ازم میترسی »
تهیونگ پوزخندی زد و خواست چیزی بگه که لیلی ادامه داد
« تازه الان کوک و اون دوستات هم نیستن اینجا پس باید بیشتر بترسی »

تهیونگ با حفظ همون پوزخند جواب داد
_ دقیقا از چی تو باید بترسم آخه
دستش رو سمت موهای لیلی برد و چرخی بهش داد
_ دختر ضعیفی مثل تو هیچ کاری از دستش بر نمیاد

بعدش به سمت خروجی قبرستون برگشت و زیر لب مشغول شمارش معکوس برای انفجار لیلی شد
_ یک ... دو ..... سه

« آهای کیم تهیونگ وایسا »
با لبخند رضایت بخشی به سمت لیلی برگشت و منتظر شد
« داری میگی هیچ کاری از دست من بر نمیاد ؟ »

خنده بلندی کرد و بعد با چهره خشمگین رو به تهیونگی که به طرز مشکوکی سکوت کرده بود گفت
« من همونی ام که با برادرت ریختم رو هم ، آدم فرستادم بهت چاقو بزنن »

دست به کمر شد و به ابروش رو بالا داد
« همونی که آدم فرستاد بهت تجاوز کنن ، همون کسی که دستور دزدیدنت رو داد »

آهی کشید و ادامه داد
« من یوگیوم احمق رو دو دستی بدبخت کردم و برای همیشه از دستش راحت شدم ، حتی پدرش رو با یه دروغ الکی راضی کردم علیهش شهادت بده »

بعدش به قبر پدر تهیونگ اشاره کرد
« به راننده ماشین مواد مخدر دادم تا گیج بشه و این پیر مرد رو زیر کنه ، و میبینی که موفق هم شدم »

چهره مغروری به خودش گرفت و گفت
« بازم میگی کاری از دستم بر نمیاد »

تهیونگ با همون چهره آرومی که حفظ کرده بود لب زد
_ لیلی تو دختر زیرکی هستی ولی در عین حال احمق ترینی

𝐁𝐞 𝐦𝐲 𝐛𝐚𝐛𝐞| 𝐊𝐨𝐨𝐤𝐯Where stories live. Discover now