«بزودی صدای بچه خودمونو میشنویم »
آخرین دست رو به پدر و مادر کوک تکون دادن و منتظر شدن تا از دید خارج بشن
تهیونگ نگاهی به کوک کرد و گفت
_ کاش بیشتر میموندن
جونگکوک لبخندی زد و جواب داد
+ اگه نمیرفتن تا الان بابام مشغول تولید مثل با دخترای لس آنجلس بودتهیونگ با چشم های درشت رو به کوک اعتراض کرد
_ اون پدرته ها
جونگکوک چشمی چرخوند و جواب داد
+ مگه دروغ میگمتهیونگ خواست حرفی بزنه که کوک ادامه داد
+ باور کن تنها کسی که میتونه بابام رو کنترل کنه ننه اشرفهتهیونگ با اومدن اسم اشرف اشک های نمایشیش رو پاک کرد و گفت
_ آه اشرف خیلی کویینهجونگکوک با حالت عجیبی به تهیونگ خیره شد که رو به افق مشغول تحسین کردن مادرش بود
انگار اشرف خودشو تو دل همه جا کرده بودبعد از چند دقیقه دست تهیونگ رو گرفت و پرسید
+ خب حالا کجا بریم ؟
تهیونگ با کنجکاوی جواب داد
_ منظورت چیه ، مگه نمیریم خونه ؟کوک خنده ای کرد و گفت
+ معلومه که نه بعد از نه ماه دیگه شکم نداری ، بریم خونه که چی بشهته دلش از خداش بود با کوک برن دور بزنن و رویاهای عاشقانه بسازن
_ پس .... بچه ها چیجونگکوک بوسه ای روی گونه تهیونگ گذاشت و گفت
+ کی حوصله اون دوتا توله نرم رو داره ولشون کن جین و جیمین هواشونو دارن تا ما برگردیمتهیونگ خندید و شونه ای بالا انداخت
_ پس بریم که خوش بگذرونیم.
......................
.آخرین دونه مرغ سوخاری رو هم دهنش گذاشت
+ آه دارم میترکم بیبی
تهیونگ لبخند ذوق زده ای زد و گفت
_ بخور شوهر عزیزم ، مامان اشرف گفته خوب هواتو داشته باشمبعدش نگاهی به صندلی کنارشون انداخت و با لحن پکری گفت
_ هیییی جاش خالیه کاش نمیرفتنجونگکوک خنده ای کرد و لپ تهیونگ رو کشید
+ بیبی ملوسمتهیونگ لبخند مستطیلی زد و خودش رو برای کوک بیشتر لوس کرد
کارمند رستوران با قدم های آرومی به سمتشون اومد و پرسید
« چیز دیگه ای لازم ندارید ؟ »
جونگکوک تشکری کرد و منتظر رفتن آلفای غریبه شداما پسر جایی نرفت و به آرومی کنار تهیونگ رفت ، روی صندلی کنارش نشست و موهاش رو به هم ریخت ( فاتحه ات خوندست 😑🗡️)
جونگکوک با چشم های آتشین به مرد خیره شد و گفت
+ دستت رو بکش
پسر به آرومی دستش رو از موهای تهیونگ بیرون آورد و گفت
« چقدر رو برادرتون حساسین »
YOU ARE READING
𝐁𝐞 𝐦𝐲 𝐛𝐚𝐛𝐞| 𝐊𝐨𝐨𝐤𝐯
Fanfiction• 𝐍𝐚𝐦𝐞 : 𝐁𝐞 𝐦𝐲 𝐛𝐚𝐛𝐞 | بی مای بیبی • 𝐌𝐚𝐢𝐧 𝐜𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞 : 𝐤𝐨𝐨𝐤𝐯 • 𝐎𝐭𝐡𝐞𝐫 𝐜𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞 : 𝐬𝐞𝐜𝐫𝐞𝐭 • 𝐆𝐧𝐫𝐞 : 𝐎𝐦𝐞𝐠𝐚𝐯𝐞𝐫𝐬𝐞 , 𝐦𝐩𝐞𝐫𝐠 , 𝐬𝐦𝐮𝐭 , 𝐡𝐚𝐩𝐩𝐲 𝐞𝐧𝐝 , 𝐂𝐨𝐦𝐞𝐝𝐲 تهیونگ یه امگاست که خانوادش با...