بوسه ی سمی -قسمت پنجاه

61 19 1
                                    

50.

از روشن بودن چراغ فهمید چاتای آدرس را پیدا کرده و توانسته وارد خانه اش شود.با شوق در را باز کرد و صدایش کرد:"هی رفیق!خوش اومدی!" ولی جوابی نگرفت.انتظارش را داشت چون ویلایش آنقدر بزرگ بود که ممکن بود صدا به گوشش نرسد ولی وقتی کفشهایش را عوض کرد و داخل رفت چاتای را همانجا در هال، خوابیده روی کاناپه ی روبروی تلویزیون دید.لباسهای بیرون هنوز در تنش بود و بطری سر خالی آب شلغم در دستش که هر آن ممکن بود از میان انگشتان شل شده اش زمین بیفتد و فرش کرمی رنگش را بگند بکشد.پس جلو دوید و قبل از هر چیزی شیشه را آهسته از دست چاتای گرفت و روی میز گذاشت بعد پالتوی خودش را درآورد و موقتاً روی او کشید ولی نتوانست عقب برگردد.دیدن رفیقش در خانه و کنار خود بعد از آنهمه مدت دوری و آنهمه رنج دلتنگی ،احساساتیش کرده بود.چیزی که حتی امید نداشت روزی در خواب ببیند!

همانجا میان میز و کاناپه دو زانو نشست تا دقایقی با عشق به این صورت زیبا خوب نگاه کند و شاید با نوازش سر و موهایش ،غمش را برطرف کند که صدای چاتای او را ترساند: "خیلی گشنمه بهتره بری عقب!"

کیوانچ از تعجب به خنده افتاد:"دیونه! ترسیدم!"و نه از تهدید بلکه از خجالت،

بلند شد و با یک قدم خود را روی مبل کناری انداخت:"کی اومدی؟"

چاتای با کرختی خود را بالا کشید تا بنشیند:"ظهر رسیدم ولی تا الان خواب بودم"و بیاد دلیل بیخوابی دیشب نیشش باز شد.

کیوانچ هم هیجان زده از داشتن اولین و بهترین مهمانش،نمی توانست لبخندش را جمع کند.

"اینجا رو راحت پیدا کردی؟"نگاهش به شیشه چرخید.نمی توانست حدس بزند آن آب شلغم دست چاتای چکار میکرد!

"اوهوم"چاتای خمیازه کشان پلکهایش را مالید تا خستگی و خواب را از چشمهایش دور کند:"تو چرا دیر کردی؟!"

"کارا تو مرکز طول کشید"کیوانچ نیم خیز شد تا از جا بلند شود:"واقعاً گشنته؟چیزی بیارم؟"

چاتای عقب ولو شد و بالاخره به چهره ی همبازی بچگی اش نگاه کرد:"تو گفتی فعلاً کاری نکنم وگرنه میرفتم شکار!"

چشمان کیوانچ گرد شد.مسلماً انتظار نداشت چنین چیزی را از دهان دوستش بشنود آنهم اینطور خونسردانه!

"اوه نه!خدای من!البته که نباید کاری بکنی!دیگه..."از کامل کردن جمله اش منصرف شد و در عوض به بطری شلغم اشاره کرد:"این چیه پس؟خون ریختی توش؟"

چاتای با اشاره ی او به بطری نگاه کرد:"نه اون واقعاً آب شلغمه!"و یک لحظه با

فکر اینکه شاید گارسون اشتباهی خریده باشد دولا شد و برداشت:"بیا تو هم

Poison KissWhere stories live. Discover now