بوسه ی سمی -قسمت نود وهشت

43 16 0
                                    


98

"پس... تو فهمیده بودی؟!"

چاتای به دیوار تکیه زد تا بتواند سرپا بماند:"اگر منظورت اونروزه...نه ولی بعد که مشکل سلامتیتو بهم گفتی همه ی رفتار عجیبت برام معنا گرفت"

آراس برای نزدیک شدن قدم برداشت:"ولی من...من خوب شدم!"

چاتای به آن چهره ای شرمگین که با وجود کبودی ها و پارگی لب هنوز هم زیباترین بود خیره شد:"می دونم!"

"چند وقته میدونی؟" آراس روبرویش رسید.

سرگیجه ی شدیدی از ضعف چاتای را مجبور کرد لبه ی سینک را بچسبد تا نلرزد. لباسهایش از خون سنگین و سرد شده به پهلویش چسبیده بود.

"چه اهمیتی داره؟"

"نکنه بخاطر همینه که برگشتی؟!"لحنش تند بود.

چاتای با ملایمت لبخند زد:"من هیچ نرفته بودم که!"

اخم آراس باز شد.چاتای با لبخند بی حال ولی مهربان بر لب اضافه کرد: "دلتنگی نذاشت برم! دورادور چشمم روت بود و مواظبت بودم"دستش را برای گرفتن دست آراس دراز کرد اما آراس با فکر اینکه برای برگشتن به

کاناپه کمک میخواهد دو دستی بازویش را گرفت و راه افتاد.

"اما چرا؟یعنی اینقدر از من و بیماریم میترسیدی که دور ایستادی؟!"

چاتای از سادگی او خنده ای کرد اما زخمش تیر کشید و لبخندش را خشکاند.

"من از تو نمیترسیدم"به کاناپه که رسیدند آراس دوباره کمکش کرد سر جایش بنشیند و خودش برای شنیدن ادامه ی جوابهایش کنارش نشست.

چاتای معذب از نگاه منتظر آراس با شرم اضافه کرد:"از خودم میترسیدم!"

آراس بی اختیار غرید:"چرا باید از خودت بترسی؟اونی که مشکل داشت من بودم!"آه تلخی کشید و نگاهش را در اطراف چرخاند:"ما خیلی خوب بودیم تا اینکه اون اتفاق توی دفتر افتاد و من مجبور شدم همه چیزو بهت بگم!"و یک لحظه متوجه حماقتش شد و سعی کرد درست کند!

"میدونم باید زودتر بهت میگفتم ولی دقیقاً از همین میترسیدم!تو بفهمی و ازم دوری کنی...البته حق داشتی...شاید اگر منم جای تو بودم..."به امید اینکه چاتای به او حق بدهد نگاهش کرد.

تنها یک نظر به آندو دشت سبز درون چشمانش کافی بود چاتای را به فراموشی ابدی دچار کند.­آنقدر به معشوق نزدیک بودن و از لمس کردن تن و بوسیدن لبهایش محروم بودن غیرقابل تحمل بود!

آراس از چاتای ناامید شد و خودش حرفش را تمام کرد:"امید داشتم درمون شم بدون اینکه نیاز بشه بهت چیزی بگم"

چاتای نیشخند دلسوزانه ای زد.هیچ فکر نمیکرد آراس اینقدر معصوم باشد

که چنین فکرهایی بکند و خود را مقصر بداند!

Poison KissNơi câu chuyện tồn tại. Hãy khám phá bây giờ