Part 10

229 42 8
                                        


دوستان ازونجا که نظراتتون بهم انرژی میده یادتون نره حتما نظرتونو بگید...

کت: چرا فکر میکنم قیافه این پسره آشناست مگنس؟

کت با تعجب به مگنس نگاه میکنه

کت: چی شده؟؟

مگنس نفس عمیقی میکشه

مگنس: باور کردنی نیست .. این همون پسره است که تو بار دیدم.. یادته که.. همونی که بردمش بیمارستان..نمیدونم چرا مدام سر رام سبز میشه..الانن که...

کت یهو از جا میپره

کت: خدای من.. آره....خودشه.. گفتم یجا دیدمش..من اونشب تو بار باهاش حرف زدم

مگنس با تعجب به کت نگاه میکنه

مگنس: چی؟

کت میخنده و رو کاناپه میشینه

کت: وای مگنس..نمیدونم چرا ولی حس خوبی به این پسره دارم..

مگنس: ولی من اصلا حس خوبی ندارم کت.. عجیب نیست؟.. میدونی چند بار تا حالا اونو دیدم.. به نظرت این تصادفیه؟

کت: چرا که نه؟؟ این  میتونه سرنوشت باشه

مگنس: بس کن کت..نمیشه یکم جدی باشی.. خودت میدونی من تو کارم کلی رقیب دارم

کت میخنده و به طرف مگنس خم میشه

کت: که چی؟ نکنه میخوای بگی یه بچه میخواد شرکتو ازت بگیره

کت آروم میخنده و به مگنش نگاه میکنه

کت: قبول دارم ... اون احتمالا قراره یچیزی رو ازت بگیره ولی فکر نکنم اموال و شرکتت باشه جناب بین

مگنس با اخم به کت نگاه میکنه

مگنس: تو نمیخوای دست از شوخی کردن برداری؟

کت: ببین من خیلی راحت میتونم تو نگات بخونم... تو ازین پسره خوشت میاد..

مگنس: خب که چی؟

کت: هیچی...خوشحالم که قراره قلب سختتو آب کنه..

مگنس: خدای من کت.. انگار داری با یه بچه حرف میزنی.. ببینم میدونی من الان چند سالمه؟

کت: وقتی پای دوست داشتن میاد وسط آدما هم بچه ان هم بی منطق

مگنس: هوف... تو دیونه ای..نمیشه دووکلمه جدی باهات حرف زد

کت: باشه جدی حرف میزنیم.. اگه ازش خوشت نمیاد چرا اینقدر واست مهمه که دور و برت باشه یا نه؟؟ مثل بقیه کارمندای دیگه بهش نگاه کن..بی تفاوت باش

مگنس بااخم: خودت میدونی من

کت با تعجب: تو چی؟؟ اگه کمیل نبود سمت این پسره میرفتی؟؟

مگنس: من فقط میدونم از حسی که دارم میترسم..وقتی نگاش میکنم نمیتونم ازش چشم بردارم..بار اول که دیدمش مدام تو ذهنم بود ..آرزو میکردم یبار دیگه ببینمش ولی الان که اینجاس نگرانم..

 Raised in painWhere stories live. Discover now