Part 17

205 38 10
                                    


الک سر جاش خشکش زده.. باورکردنی نیست..

الک تو ذهنش: اوون ددداره منو میبوسه..چچچرا

ناخواسته مگنسو هل میده به عقب

الک: دارید چیکار میکنید؟

مگنس به خودش میاد

مگنس: مممن..

با عجله میکشه عقب.. به چشمای الک نگاه میکنه..دوباره با ترس چند قدمی میره عقب و بدون اینکه چیزی بگه با عجله ازونجا میره

الک سرجاش ایستاده و با تعجب به مگنس نگاه میکنه..اون بدون هیچ دلیلی ازونجا رفت...... دستشو سمت لباش میبره و اونارو لمس میکنه.. با تعجب به اطراف نگاه میکنه...دستاش میلرزه..به زمین خیره میشه و بعد چند دقیقه با عصبانیت میره تو

به اطراف نگاه میکنه و دنبال مگنس میگرده.. یه گوشه با کت نشسته و لیوان شراب دستشه.. اصلا به الک نگاه نمیکنه...انگار نه انگار چند دقیقه پیش چکاری کرده..

جیس: هی الک..هیچ معلومه کجایی؟؟

کلری: چرا رنگت پریده الک..نکنه مگنس چیزی بهت گفته؟

الک: نه..چی..زی نیست.. من..من باید برم

جیس با تعجب: کجا؟ هنوز اول شبه

الک: من باید برم....یکم کار دار دارم

الک با عجله میره سمت در

کلری:صبر کن الک...نمیخوای از مگنس خداحافظی کنی؟

جیس: همینجوری میخوای بری؟

جیس بازوی الک میگیره و میکشه سمت خودش

الک ناخواسته داد میزنه و دست جیسو پس میزنه

الک: ولم کن
کلری و جیس با تعجب بهش نگاه میکنن

الک بدون اینکه چیز دیگه ای بگه ازونجا میره

کلری: باز چی شده.. میدونم مگنس یچیزی بهش گفته

جیس: چرا از الک خوشش نمیاد؟ ظاهرا که مرد بدی نیست‌..ولی ببین...

کلری: من نمیدونم.. بعضی وقتا عجیب میشه.. منم درکش نمیکنم..

................

مگنس با نگرانی ازونجا میره.. نمیدونه چیکار کنه.. دستپاچه میشه و میره سمت کت

نرسیده به کت لیوان شرابو بر میداره

مگنس: وای کت.. گند زدم

کت با تعجب سمت مگنس بر میگرده

کت : چی شده

مگنس: خدای من .. کت..

کت:بیا بشین ببینم..چی شده

مگنس: من.. من ...

کت به منس خیره شده

مگنس: اونو بوسیدم

کت: چییی؟؟

 Raised in painWhere stories live. Discover now