Part 32

176 31 6
                                    

کت : این مزخرفات چیه ؟.. من میتونم بخاطر دروغایی که از خودتون در آوردید ازتون شکایت کنم

خبرنگار: ما مستقیم با نامزد آقای بین حرف زدیم.. ایشون همه اطلاعاتو بهمون دادن

کت با عصبانیت به اطراف نگاه میکنه. رو میکنه به خبرنگار

کت: بهتره این گندی که زدیدو هرچه زودتر جمع کنید وگرنه بهتون قول میدم در این خراب شده رو گل میگیرم .. فهمیدی؟
خبرنگار با تعجب به همکارش نگاه میکنه

کت با عصبانیت ازونجا میره

خبرنگار: اینجا چه خبره.. یعنی گزارش غلط بهمون داده؟ ولی چرا باید اینکارو بکنه؟

.............

مگنس با صدای بلند ناله میکنه

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

مگنس با صدای بلند ناله میکنه

ولنتاین : دیدن زجه کشیدن شما بین ها واقعا لذت بخشه..

مگنس: تو یه روانی.. با اینکارت میخوای به کجا برسی؟

ولنتاین صندلی رو میکشه جلو . و به مگنس نگاه میکنه

ولنتاین: اشتباه نکن مگنس.. من فقط دارم حق خودمو میگیرم.. .. چیزی که از اولشم مال خودم بود.. .. فقط من.. نه تو.. نه اون پدر جاه طلبت.. نه هیچ کس دیگه ای.. میفهمی؟

مگنس سرشو میندازه پایین و میخنده

مگنس: تو مریض تر ازون چیزی هستی که فکرشو میکردم.. پاک عقلتو از دست دادی

ولنتاین با عصبانیت بلند میشه و با لگد به صندلی میزنه

ولنتاین:توام مثل پدرت احمقی

مگنس با عصبانیت بهش نگاه میکنه

مگنس:.. اسم پدرمو تو دهن کثیفت نیار..

ولنتاین: توام باید بری همونجایی که اونو فرستادم..

مگنس با عصبانیت : میکشمت

ولنتاین میخنده و یه اسلحه دیگه رو از تو لباسش میاره بیرون و بهش اشاره میکنه

ولنتاین: با این؟

دوراتاق قدم میزنه و میخنده

ولنتاین: غرور..
غرور شما بین ها نفرت انگیزه.. با اینکه مثل سگ جلوم دست و پا میزنی ولی بازم داری زور میزنی... یادمه پدرت با این اسلحه خیلیا رو کشت ..حتی تلاش کرد منم از سر راه برداره..ولی.. نتونست.. ..میدونی چرا؟ چون شماها رو خیلی راحت میشه گول زد...

 Raised in painWhere stories live. Discover now