دات: دارید چیکار میکنید؟
کمیل : تو خفه شو
کمیل به الک نگاه میکنه
کمیل : این اتفاقا همش بخاطر تویه
الک به کمیل خیره شده
کمیل اونو هل میده رو به دیوار
کمیل : پسره ی احمق.. چی از جون مگنس میخوای؟
نکنه نکنه دنبال ثروتشی
دات با تعجب به الک نگاه میکنه
کمیل : فکر میکنی میتونی راحت زندگی من و مگنسو خراب کنی؟؟ فکر میکنی من میزارم؟؟
الک : دارید اشتباه میکنید
کمیل سیلی دیگه ای به صورت الک میزنه.. جوری که رد ناخنش رو گونه الک می افته
کمیل : تو یه هرزه ی کثافتی که فقط کارش نابود کردن زندگی آدماست
الک با ناراحتی میره عقب
کمیل : نمیخوام دیگه اینجا ببینمت.. فهمیدی؟ اگه ببینم پاتو گذاشتی تو شرکت قلم پاتو میشکنم
الک سر جاش میخکوب شده .. نمیدونه چی بگه
کمیل کیفشو بر میداره و با عصبانیت به دات نگاه میکنه
همه کلیدا و اسنادو ازش میگیری.. باهاش تسویه حساب کن و بندازش بیرون.. فردا که برمیگردم نمیخوام اینجا ببینمش
کمیل ازونجا میره
دات: خدای من.. اینجا چه خبره؟
الک پاهاش سست میشه و رو زمین میشینه.. دات با عجله میره سمتش
دات: الک اون داشت از چی حرف میزد؟
الک: من نمیدونم
دات با عصبابیت به در نگاه میکنه
دات: دیگه واقعا شورشو در آورده..نمیدونم رئیس از چی این خوشش میاد..
به الک نگاه میکنه
دات:پاشو ... به حرفاش گوش نده.. فکر میکنه چون رئیس اینجا نیست میتونه هر کاری بکنه... الک
دات الک و بلند میکنه
الک به دات نگاه میکنه
دات : ان میخواد از نبود رییس سو استفاده کنه.. نباید بزاریم این اتفاق بی افته.. اون داره یه شبه همه زحمتای چند ساله رئیسو به باد میده
الک: باید چیکار کنیم؟
دات: میپیچونیمش...نباید اطلاعات مهمو در اختیار ش قرار بدیم.. خدا کنه رئیس زود حالش خوب بشه
الک با ناراحتی به میز مگنس نگاه میکنه..
دات به صورت الک خیره شده
دات: الک .. ما باید
صدای تلفن
الک با عجله به گوشی نگاه میکنه
YOU ARE READING
Raised in pain
Fanfiction(کامل شده)If I could change anything I'd go back in time and meet you earlier when I didn't know who am I کاش میتونستم به عقب برگردم کاش تو رو زودتر میدیدم.... اونجا که هنور خودمو نشناخته بودم ،