الک: چرا اینکارو کردی.. ..نباید بجای من تصمیم میگرفتی.. حق نداشتی بجای من خودتو بندازی جلو ..اگه اتفاقی واست بیافته.. اگه چیزیت بشه؟من چطور میتونم خودمو ببخشم...
الک نفس عمیقی میکشه و با نگرانی دستاشو بهم میسابه.. چن
د لحظه چیزی نمیگه و با نگرانی به مگنس نگاه میکنهالک: چرا بخاطر من زندگیتو به خطر میندازی...تو چرا همیشه جاهایی پیدات میشه که ....
چند لحظه با ناراحتی به زمین خیره میشه
الک: وقتی اول بار تو بیمارستان دیدمت...احساس عجیبی داشتم درست مثل الان ..... میدونم با همه فرق داری.. اونروز وقتی دستاتو به طرفم دراز کردی.. حتی وقتی منو بغل کردی و گذاشتی تو تخت.. حس کردم الان جایی ام که بهش تعلق دارم..جایی که خیلی وقته تو زندگیم گمه
من...
الک به اطراف نگاه میکنه
الک: همیشه فکر میکردم عشق تو نگاه اول مسخره ترین چیزیه که آدما واسه هم تعریف میکنن ولی .. وقتی تو رو دیدم نمیدونم چرا همه وجودم میخواست که سمتت بیاد..تو بهترین اتفاق عمر منی مگنس.. اونم تو تاریکترین لحظه هایی که داشتم تجربه میکردم.. الان که اینجا دراز کشیدی..
میدونی..دیدن تو تو این حال عذاب آوره.. قلبمو به درد میاره.. حاضرم همه دردهامو دوباره تحمل کنم ..مو به مو... هر چی که بود .. هرچی که هست ولی تو رو اینجوری نبینم.. شاید باورت نشه ولی تو تنها تصور من از خوبی هستی .. تو تنها باور منی....پس ..خواهش میکنم تنهام نزار.... منو ببخش... من نمیخواستم اینجوری بشه ..من نیدونم چرا قضاوتت کردم.. من فکر میکردم ..
الک قطره اشکی از چشماش میاد پایین
الک: فکر میکردم توام میخوای دستم بندازی.. مثل همه کسایی که دو رو برمن ....خواهش میکنم.. چشماتو باز کن
کت آروم میاد تو و درو با صدای آرومی میزنه
کت: میتونم بیام تو؟
الک اشکاشو پاک میکنه و زود بلند میشه
الک: ببخشید .. زیاد میام اینجا و بخاطرش شما رم اذیت میکنم
کت لبخند آرومی میزنه
کت: من خوشحالم که اینجایی الک.. خوشحالم که پیش مگنسی
الک چیزی نمیگه
کت: این چند هفته همش اینجا بودی.. نمیدونم چطور ازت تشکر کنم
الک: نیازی به تشکر نیست.. من.. من خودم میخوام اینجا باشم..
کت لبخند آرومی میزنه و رو مبل میشینه
کت: بیا اینجا الک.. بیا
الک میره کنار کت میشینه
کت:میدونم حرف زدن در مورد بعضی چیزا ناراحت کننده است.. همه ما یسری اتفاقا واسمون پیش میادو نمیخوایم در موردش با کسی حرف بزنیم
YOU ARE READING
Raised in pain
Fanfiction(کامل شده)If I could change anything I'd go back in time and meet you earlier when I didn't know who am I کاش میتونستم به عقب برگردم کاش تو رو زودتر میدیدم.... اونجا که هنور خودمو نشناخته بودم ،