مگنس: بهتره بری خونه .. من فعلا اینجام
لورنز: ببخشید قربان فکر نکنم فکر خوبی باشه..اگه اجازه بدید منتظرتون بمونم
مگنس: خیلی خب.. هرجور دوست داری
مگنس از ماشین پیاده میشه و میره سمت بار
کلریو میبینه که دست یه پسر مو بورو گرفته
مگنس: این پسره....
بعد از یه مدت لورنزو پشت سر مگنس وارد میشه
رو میکنه به لورنزومگنس:.ببین این پسره کیه.. یه مدته همش دور و بر کلریه..
لورنزو: چشم
مگنس میره سمت جمعیت.. کنار پیشخوان کمیلو میبینه که داره با الک حرف میزنه.. سر جاش می ایسته.. به دوتاشون نگاه میکنه
مگنس: اون اینجا چیکار میکنه...!!!
نفس عمیقی میکشه و چند لحظه منتظر میمونه..کمیلو میبینه که با عشوه مدام به الک نزدیک میشه..با اخم سمتشون قدم برمیداره..یه قدم برنداشته میبینه یکی دست الکو میگیره و سیلی محکمی بهش میزنه
مگنس با تعجب به الک نگاه میکنه که میخوره زمین..
جمعیت میرن عقب و داد میزنن..یه عده ام میخندن و از نمایشی که راه افتاده خوشحالنبا عصبانیت میره سمتشون
مشت محکمی به سباستین میزنه و اونو پرت میکنه رو زمین
الک بهش خیره شده
کلری: مگنس
کمیل: مگ...نس
مگنس با عصبانیت به الک نگاه میکنه
مگنس بدون اینکه چیزی بگه سمت سباستین برمیگرده و اونو بلند میکنه.. یقشو میگیره و با عصبانیت بلندش میکنه
مگنس: پسره ی احمق..بازم تو...آره؟؟
سباستین: ولم کن
مگنس: اگه یبار دیگه..فقط یبار دیگه دو رو برش ببینمت با دستای خودم میکشمت.. فهمیدی؟
سباستین با عصبانیت به مگنس نگاه میکنه .. نفس نفس میزنه
مگنس یقه شو ول میکنه و اونو پرت میکنه سمت در
مگنس: گورتو ازینجا گم کن
سباستین می افته رو زمین ..با عجله بلند میشه و از بار میره بیرون
مگنس رو میکنه به الک
الک زود بلند میشه
مگنس با عصبانیت دستشو میگیره و اونو میکشه بیرون
همه بهشون نگاه میکنن
جیس: اینجا چه خبره؟
کلری : من نمیدونم..چرا مگنس اینقدر عصبانیه؟
کمیل با اخم به در نگاه میکنه
بیرون بار
دست الک و ول میکنه.. نفس نفس میزنه...رو میکنه به الک
YOU ARE READING
Raised in pain
Fanfiction(کامل شده)If I could change anything I'd go back in time and meet you earlier when I didn't know who am I کاش میتونستم به عقب برگردم کاش تو رو زودتر میدیدم.... اونجا که هنور خودمو نشناخته بودم ،