🔞 این بخش حاوی اسماته🔞
اونا که دوست ندارن میتونن نخونن..البته اگه میتونن😁مگنس: داری چیکار میکنی؟
الک نفس عمیقی میکشه و جلوی مگنس که گوشه تخت نشسته میشینه..جعبه رو باز میکنه و با ناراحتی به دستای مگنس نگاه میکنه
الک: شما..اصلا به خودتون اهمیت نمیدید
مگنس: وقتی دلیل عصبانیتم تو باشی واسم مهم نیست کیو زخمی کنم حتی اگه خودم باشم
الک به مگنس نگاه میکنه
الک: ولی اینکارتون منو ناراحت میکنه...
مگنس: پس مواظب باش که عصبانیم نکنی
الک باندو دور دستای مگنس میپیچه
الک: نمیدونم تا کی قراره بخاطر من زخمی بشید
مگنس : تا وقتی که مطمئن بشم واقعا مال من شدی
الک: چی؟
مگنس: این اتفاقا وقتی می افته که تو نیستی... تو نباشی من این شکلی ام....این کاریه که تو باید بکنی.مسئولیتمو قبول کن.. اگه همیشه پیشم باشی بهت قول میدم...
الک دستای مگنسو ول میکنه
الک: میرم واستون صبحونه میارم.. از صبح چیزی نخوردید
مگنس میخنده و دستای الکو زود میگیره
مگنس: هی...کجا؟داری باز فرار میکنی؟
الک: از چی باید فرار کنم؟ ..
مگنس الکو میکشه سمت خودش.. الک می افته روش
مگنس: داری از من فرار میکنی ..مثل همیشه
الک به سینه های مگنس نگاه میکنه و زود چشماشو میدزده
مگنس لبخند آرومی میزنه
مگنس: داری کجا رو نگاه میکنی؟ منو دید میزنی؟
الک هول میشه: نه..
... زود بلند میشه
مگنس با صدای بلند میخنده
الک نفس عمیقی میکشه و گوشه تخت میشینه
مگنس چشماشو میبنده و آروم نفس میکشه
YOU ARE READING
Raised in pain
Fanfiction(کامل شده)If I could change anything I'd go back in time and meet you earlier when I didn't know who am I کاش میتونستم به عقب برگردم کاش تو رو زودتر میدیدم.... اونجا که هنور خودمو نشناخته بودم ،