ما خیلی وقته همو میشناسیم.. من واقعا تو رو دوست دارم.. نمیخوام دیگه یه لحظه بدون تو باشم.. پس....
کمیل : هی.. هی .. مگنس.. ببین
مگنس به کمیل خیره شده
کمیل نفس عمیقی میکشه
کمیل : خودت میدونی منم تو رو دوست دارم.. خیلی ام دوست دارم.. ما خیلی وقته باهمیم درسته.. خیلی مسیر ها رو با هم رفتیم .. خیلی کارا کردیم ولی ...
مگنس با تعجب : ول..ی چی؟؟
کمیل با ناراحتی چشماشو باز و بسته میکنه
کمیل : من واقققعا تو رو دوست دارم مگنس.. ولی ازدواج؟؟ تنها چیزی که الان نمیخوام بهش فکر نمیکنم ازدواجه.. من نمیتونم فعلا خودمو بندازم زیر بار مسئولیت.. من.
مگنس : چی داری میگی؟ یعنی میخوای بگی تا حالا در مورد ازدواج با من فکر نکردی؟اونم بعد اینهمه مدت که با هم بودیم؟؟
کمیل لبخند آرومی میزنه
کمیل : تو بهترین و تنها کسی هستی که هر دختری میتونه واسه ازدواج بهش فکر کنه ولی من.. من کسی نیستم که بخوام دنبال این چیزا باشم.. اینو خودت میدونی
مگنس ناراحت میشه .. میخواد بلند شه که کمیل دستاشو میگیره و نمیزاره
کمیل: ببین.. ببین مگنس.. من و تو با هم خوبیم.. مشکلی نداریم.. قرارم نیست از هم جدا بشیم فقط..
مگنس با ناباوری به کمیل نگا میکنه
کمیل : تو نباید از دستم ناراحت بشی.. من نه فقط با تو با هیچکسی نمیخوام ازدواج کنم.. میفهمی من ...
صدای زنگ موبایل
کمیل به گوشیش نگاهی میندازه و با عجله اونو برمیگردونه
مگنس به کمیل نگا میکنه ولی چیزی نمیگه
کمیل بلند میشه
کمیل : بهتره بعدا در موردش حرف بزنیم.. الان باید برم.. یه کاری واسم پیش اومده.. امیدوارم با حرفام ناراحتت نکرده باشم..
کمیل با دست گردن مگنسو لمس میکنه ولی مگنس با ناراحتی اونو پس میزنه
مگنس : بهتره بری
کمیل خم میشه و گونه مگنسو میبوسه ..با عجله کیفشو بر میداره و ازونجا میره
حرفای کمیل اونقدربراش سخته که نمیدونه باید چیکار کنه.. تا سر حد مرگ عصبیه
باور کردنی نیست .. اون همین الان از طرف عشق چند ساله اش رد شد
بلند میشه و میره به طرف نوشیدنی.. یه لیوان بر میداره و برای خودش مشروب میریزه.. بر میگرده .. سر جاش میخکوب میشه.. با عصبانیت چشماشو میبنده ..لیوانو به زمین میکوبه
مگنس : لعنتی
با دستش پیشونیشو میماله
دستشو میبره تو جیبش .. میخواد سیگارشو روشن کنه .. دستاش میلرزه..سیگارو تو دستاش له میکنه .. آروم رو زمین میشینه و داد میزنه

STAI LEGGENDO
Raised in pain
Fanfiction(کامل شده)If I could change anything I'd go back in time and meet you earlier when I didn't know who am I کاش میتونستم به عقب برگردم کاش تو رو زودتر میدیدم.... اونجا که هنور خودمو نشناخته بودم ،