-23-

152 29 9
                                    

- warning "smut" 🔞
با تسبیح بیاید دیگه ؛) 😂🤝
دیگه انقدر تا تموم شدن فف مونده 🤌🏻
_______________________________________________

لویی: آه فاک... اون دهن لعنتیتو تندتر تکون بده.
هری بیشتر دیک لویی رو وارد دهنش کرد و بقیه‌شو هم با دستش کاور کرد. از لرزش رون های لویی معلوم بود به ارگاسمش نزدیکه و نه، قرار نبود به این زودی تموم بشه.
با حس تنگ‌تر شدن لب های لویی دور دیکش، سرشو آورد بالا و ناله کرد. سعی کرد پشت سرش رو نگاه کنه اما چندان موفق نبود.
لویی تندتر سرشو بالا پایین برد که باعث شد هری رون هاشو فشار بده.
لویی زبونشو روش کشید و سرشو کشید عقب و بعد از روی هری بلند شد.

هری: اصلا دلم نمی‌خواد به کاناپه گند بزنیم، بیا بریم تو اتاقم.
لویی لباس هاشون رو از رو زمین برداشت و دنبال هری رفت.
خب، خیلی سریع اتفاق افتاده بود چون دوماه تموم اونا از هرلمسی محروم بودن و شاید الان فقط زیادی به هم نیاز داشتن.
لامپ های دور سقف رو روشن کرد و لوییو روبالا خوابوند رو تختش و خودش هم رو تخت وایساد رو به روی لویی. دستاش رو _انگار که کسی بسته باشه_ برد پشتش و جلوش زانو زد و پاهاش رو گذاشت دوطرفش. بین بدناشون اصطکاک ایجاد کرد که ناله جفتشون در اومد. بلافاصله لب هاش رو رسوند به لبای لویی.

لویی با ولع لباشو مکید و دستاش رو پیچوند دور کمرش، پر سر و صدا می‌بوسیدش و هری هم اصلا مخالف همچین چیزی نبود.
انگشت شستش رو گذاشت زیر چونه لویی تا به گردنش دسترسی داشته باشه. زبونش رو از لباش تا گردنش کشید و نقطه به نقطش رو مکید.
لویی دستش رو کشید لای موهای هری و آه کشید.
رسید به ترقوه‌‌ش، محکم مکیدش و بعد آروم گازش گرفت که باعث شد لویی لباشو روهم فشار بده.

لویی دستشو برد بینشون و به هردوشون هندجاب داد. دستش رو سریعا بالا و پایین می‌برد و پریکامشون رو پخش می‌کرد.
هری بیشتر خودشو به لویی کشید. موهاشو داد پشت گوشش و از باز بودن دهن لویی استفاده کرد و زبونشو کشید به زبونش.
لویی ریتم حرکت دستشو با حرکت هری تنظیم کرد.
با حس گرمای زیادی زیرشکمش، کمرشو آورد بالاتر و پایینو نگاه کرد. ناخن های اون یکی دستش رو کشید پشت هری.
هری رد نگاه لوییو دنبال کرد و به خودشون نگاه کرد و بعد به قیافه به فاک رفته لویی که لب هاش رو گاز می‌گرفت. چشماش به زور باز بود و نفس نفس می‌زد و چندین تار موهاش چسبیده بود به پیشونیش.

لویی ناله بلندی کرد و رو شکم و دست خودش اومد.
هری: شت لو، شت.
و بعد هم هری رو شکم لویی اومد.
وقتی هردوشون کمی از ارگاسمشون پایین اومدن، هری سرش رو خم کرد و کنار گوش لویی گفت: هنوز تموم نشده لاو، امشب، شب طولانی ایه.
لویی از نفس های هری رو گوشش مورمور شد و بعد که لاله گوشش رو گاز گرفت، می‌تونست مطمعن بشه که واسه راند دو آمادست.

دستشو گذاشت رو گردنش و بار دیگه لب هاشون رو به هم رسوند. کوتاه بود ولی به اندازه ای پر سروصدا بود که هردوشون رو هورنی‌ کنه.
هری اومد کنار و گفت: خودت رو باز کن.
چشمای لویی کاملا گرد شد. اما بعدش بدون هیچ مخالفتی، خودش رو کشید بالاتر و سرش رو گذاشت رو بالش و دقیقا رو به روی هری پاهاش رو آروم از هم باز کرد و کمی زانوهاش رو خم کرد به سمت بالا و با یه دستش زیرزانوش رو گرفت.
هری فقط به صحنه هات رو به روش چشم دوخته بود و شاید پلک هم نمی‌زد. می‌خواست خودش رو لمس کنه اما لویی هنوز تقریبا هیچ کاری نکرده بود و این فکر به ذهن هری رسیده بود.

For Your Eyes Only [L.S] by Rain (Completed)Donde viven las historias. Descúbrelo ahora