Epilogue

354 37 38
                                    


آهنگ torn واندی واسه این پارت، صرفا جهت عر زدن 🥲
ووت و کامنت ام یادتون نره هیهیههی💀
_______________________________________________
لینکن به مناسبت شروع دوبارشون، به لویی پیشنهاد کلاب داد و لویی هم از خداخواسته قبول کرد. نمی‌دونست چرا داره این کار ها رو می‌کنه، اما می‌دونست دیگه هری نمی‌خوادش و فقط سعی می‌کرد خودش رو سرگرم کنه یا الکی خودش رو قانع کنه که لینکن رو دوست داره.
اونا تا جایی که می‌تونستن، نوشیدن و رقصیدن. لویی کنار مرد های دیگه می‌رفت و گاهی باهاشون لاس می‌زد و بلند می‌خندید.

می‌خواست هنوز مشروب بخوره، سیگار بکشه، برقصه و در یک کلام از زندگی واقعیش دور بشه ولی لینکن جلوش رو گرفت و درنهایت از بغل پسری که لویی داشت لمسش می‌کرد بیرون کشیدش و به سمت در خروجی هدایتش کرد.
لویی درحالی که سکندری می‌خورد و به لینکن آویزون بود گفت: لییی! تازه سر شبه. بیا برگردیم. من تازه داشتم خوش می‌گذروندم.
لینکن زیر بازوهاش رو گرفت و بعد با اوبر برگشتن خونه.
کلید انداخت و وارد شد و به محض ورود، لویی چسبوندش به در و با گیجی دگمه های پیرهنش رو باز کرد.

لینکن دستش رو گرفت و گفت: هی هی، چه کار داری میکنی؟ تو مستی.
لویی لبخند دندون‌نمایی زد و کنار گوشش گفت: تو که همیشه از خداته.
لینکن دستاش رو گذاشت رو پهلو های لویی.
لویی زبونشو کشید از رو گردنش تا کنار گوشش و زمزمه کرد: بعدشم، من هورنی ام.
جلوی شلواراشون رو کشید روی هم و آهی کشید.
دستاش رو پیچید دور گردن لینکن و سرش رو کشوند پایین و محکم و خیس لباش رو بوسید. زبونش رو به زبون لینکن می‌زد و می‌خندید.

لینکن آخرین دگمه لباسش رو باز کرد و روی زمین انداختش.
لویی دستش رو برد سمت کمربند لینکن و سریع بازش کرد و بعد شلوار و باکسرش رو تا زانوش پایین کشید‌.
لویی ابروهاش رو انداخت بالا و گفت: انگار یکی اینجا خیلی دلش می‌خواد به فاک بره، مگه نه؟
شونه هاش رو فشار داد و لینکن جلوش زانو زد و شلوار و باکسر لویی رو پایین داد.
لویی: نمیخوام کامل درش بیاری.
لینکن زبونشو کشید رو دیک لویی و هومی گفت.
لویی: چرا انقد معطل میکنی؟ بجنب.

لینکن تا جایی که می‌تونست دیکش رو کرد تو دهنش و بقیش رو با دستش ساپورت کرد.
لویی دستش رو برد پایین و کشید لای موهاش اما وقتی می‌خواست هنوز با موهاش بازی کنه و دید دستش خالی مونده، یادش افتاد که موهای لینکن بلند نیست. بغض کرد و به هری فکر کرد.
لینکن زبونشو دورش چرخوند و وقتی لویی موهاش رو کشید، سرش رو آورد عقب‌‌.

لویی: بلند شو و پای راستتو بالا بگیر.
لینکن کاری که بهش گفته بود رو انجام داد.
لویی حتی لباسش رو هم درنیاورده بود ولی حالا به اینجا رسیده بود.
لینکن با اون دستش چونه لویی رو گرفت و لباش رو یه دل سیر بوسید و لویی هم همراهیش کرد.
لویی سه تا از انگشتاش رو آورد جلوی دهن لینکن و اون کاملا لیسشون زد.

For Your Eyes Only [L.S] by Rain (Completed)Where stories live. Discover now