ییبو لحظهای به خودش اومد. انگار تازه یادش اومد کسی که داره باهاش حرف میزنه، ژانه ولی دیگه دیر شده بود؛ هیچ جوره نمیتونست حرفاییو که زده جمع کنه.
ژان دهن باز کرد تا چیزی بگه اما صدایی ازش خارج نشد. نگاهشو از ییبو گرفت و روشو برگردوند. نفس عمیقی کشید و آب دهنشو به سختی قورت داد.
ییبو لباشو روی هم فشار داد تا چند ثانیه سکوت کنه، فقط خیره ژانو نگاه کرد. ژان بعد از مکثی با صدای گرفتهای پرسید:
-مرد یا... کشتنش؟...
ییبو این بار با لحن ملایمتر و آرومتری جواب داد:
-کشتنش.
قطره اشکی از گوشهی چشم ژان سر خورد که بلافاصله ساق دستشو روی چشماش کشید و به دیوار پشت سرش تکیه داد.
ییبو نگاهشو پایین کشید. قصدش این نبود که با دادن این خبر و بد کردن حال ژان مجبورش کنه وارد خونه بشه ولی باید قبول میکرد الان بهترین فرصت بود. نامحسوس آهی کشید و دوباره به ژان نگاه کرد. دستشو روی شونهش گذاشت و آروم سمت در هدایتش کرد. با لحن قبلی گفت:
-بیا بریم تو.
ژان لبشو گاز گرفته بود که بغضش نشکنه و سرشو پایین انداخته بود. با قدمایی آهسته همراه ییبو سمت خونه راه افتاد.
『چند دقیقه بعد』
ناگیسا بند کیفشو روی شونهش بالاتر کشید. دم در آشپزخونه ایستاد و گفت:-من دارم میرم.
ییبو نگاهشو از روی ظرفا بلند کرد و سرشو سمت ناگیسا چرخوند. جواب داد:
-باشه. تو راه مراقب باش.
ناگیسا سر تکون داد و گفت:
-ساعت ده زنگ میزنم، لطفا داروهاتو خورده باش.
ییبو پوفی کشید:
-باشه.
ناگیسا لبخند کمرنگی زد و رفت. ییبو توی کاسه رامن ریخت و توی سینی گذاشت، سمت هال راه افتاد.
ژان گوشهی مبل خودشو جمع کرده بود، زانوهاشو تو بغل گرفته و سرشو به لبهی مبل تکیه داده بود. انگار توی افکارش غرق شده بود.
ییبو دم ورودی هال ایستاد و نگاهی به ژان انداخت. نفسشو بیرون داد و کنارش روی مبل نشست. کمی مکث کرد و بعد گفت:
-غذا برات آوردم. خیلی وقته چیزی نخوردی.
ژان سرشو سمت ییبو چرخوند:
-اشتها ندارم.
-یکم بخور. رنگت پریده.
ژان آروم سرشو به طرفین تکون داد و بعد روی زانوهاش گذاشت:
-اشتها ندارم.
ییبو آه کشید و سینیو روی میز جلوی مبل گذاشت:
YOU ARE READING
•Mianju•
Fanfiction• میانجو 『کاپل: ییژان』 『ژانر: کرایم، انگست』 『نویسندگان: میلین و ایبو』 خلاصه: هردوی ما مثل تکتک افراد دیگهای که روزی روی این زمین زندگی کردن، نقابی به چهره داشتیم اما در مقابل هم مجبور بودیم حتی از چیزی ضخیمتر استفاده کنیم تا شاید بتونیم یه روز بی...