میانجو از اول خیلی قوی بود. درواقع ما هیچوقت تصمیم به نوشتن همچین چیزی نداشتیم. چند ماه روی یه فیک کار کرده بودیم و درست چند روز مونده بود به آپ اون فیک، تصمیم به این شد که اول یه فیک دیگه نوشته شه و اون میانجو بود. میانجو از ابتدا تا انتهاش فلبداهه نوشته شده، ما هیچوقت داستان مشخص و از پیش تعیین شدهای برای ادامه نداشتیم؛ صرفا من و میلین هرکدوم یه شخصیت رو برداشتیم و شروع کردیم به ساختن لحظههایی پرستیدنی برای خودمون. با شخصیتا خندیدیم، سرشون غر زدیم، باهاشون دعوا کردیم... باهاشون زندگی کردیم...
*ایبو از گریه جون داد، انتقال قلم به میلین*
میانجو با تمام دردسرا و بدبختیاش خیلی برای جفت ما عزیزه و حقیقتا تموم کردنش برای جفتمون سخت بود ولی خب هر داستانی یه جایی به پایان میرسه و من به شخصه خیلی به میانجو و شخصیتاش افتخار میکنم که با قدرت پا به پای منو ایبو اومدن
امیدواریم اگه چیزی براشون کم گذاشتیم ببخشنمون
در آخر یه تشکر ویژه از شما خوانندههای عزیز که باعث شدین میانجوی کوچولوی ما بتونه پرواز کنه و اوج بگیره💚❤✨-YizhanBar-
راستی اینم بگم چند وقتیه آپ یه فیک دیگه تو ژانر فانتزی و سوپرنچرال به اسم Torn Soul رو شروع کردیم اگه دوست داشتین بهش سر بزنین(◍•ᴗ•◍)
VOCÊ ESTÁ LENDO
•Mianju•
Fanfic• میانجو 『کاپل: ییژان』 『ژانر: کرایم، انگست』 『نویسندگان: میلین و ایبو』 خلاصه: هردوی ما مثل تکتک افراد دیگهای که روزی روی این زمین زندگی کردن، نقابی به چهره داشتیم اما در مقابل هم مجبور بودیم حتی از چیزی ضخیمتر استفاده کنیم تا شاید بتونیم یه روز بی...